عوامل تحکیم و تزلزل بنیان خانواده

دانشگاه حضرت ولی عصر (عج) رفسنجان

عوامل تحکیم و تزلزل بنیان خانواده

دانشگاه حضرت ولی عصر (عج) رفسنجان

 

 

دفتر اول؛ افزایش طلاق

 

دختر با لباس سفید به خانه بخت می‌رود و با لباس سفید هم بیرون می‌آید. این جمله جواب اول و آخر اطرافیان به زنان و مردانی بود که به گسستن پیوند خانوادگی‌شان می‌اندیشیدند. این جمله تا چندی پیش قانونی نانوشته و قاطع در فرهنگ ما ایرانی‌ها بود و گفتن آن یک مفهوم را بیان می‌کرد؛ طلاق ممنوع!

طلاق در گذشته ای نه چندان دور کابوس خانواده‌ها بود و تقاضای جدایی از سوی هر یک از طرفین به شدت توسط والدین سرکوب می‌شد. اما در دو دهه‌ اخیر و با گسترش‌ زندگی‌ شهرنشینی‌، افزایش‌ ظواهر مدرنیته‌ و تغییر شیوه‌ زندگی‌ از سنتی‌ به‌ مدرن‌، نظام‌ خانواده‌ در ایران‌ دستخوش‌ تغییراتی‌ شده‌ است‌. به‌ گونه‌ای‌ که‌ این‌ مساله‌ سبب‌ شده‌ که‌ آمار طلاق‌ به‌ میزان‌ قابل‌ توجه‌ و نگران‌‌کننده‌ای‌ افزایش‌ یابد و این معضل اجتماعی نیز همچون بسیاری دیگر آرام آرام در تغییرات نظام اجتماعی، قبح خود را از دست داده و جمله معروف “دختر با لباس سفید به خانه بخت می‌رود و با لباس سفید هم بیرون می‌آید” به صندوقچه تاریخ پیوست. حقیقت تلخی که همه ما بر آن اذعان داریم.

طلاق دیگر کابوس نیست

گرچه برای بسیاری از جوانان امروزی طلاق دیگر کابوس نیست اما اکثر قریب به اتفاق جامعه شناسان از افزایش این معضل اجتماعی نگرانند و نسبت به آن هشدار می‌دهند. به‌ اعتقاد جامعه‌شناسان‌ و آسیب‌شناسان‌ اجتماعی‌ امروزه‌ بسیاری‌ از پدیده‌ها و آسیب‌های‌ اجتماعی‌، خانوادگی‌، اقتصادی‌، فرهنگی‌، سیاسی‌ و... ریشه‌ در مساله‌ طلاق‌ دارد.

چندی پیش رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور تازه‌ترین آمار ازدواج و طلاق را در شش ماه نخست سال جاری اعلام کرد که بر اساس آن هزار و 841 طلاق در کشور ثبت شده است که این تعداد در مقایسه با سال قبل شش درصد افزایش داشته است. این آمار بار دیگر زنگ خطر را برای جامعه شناسان و آسیب‌شناسان اجتماعی به صدا در آورده و چشم انداز تاریکی را برای جامعه ایرانی به تصویر کشیده است. از نظر متخصصان علم جامعه شناسی علل افزایش طلاق از سه نقطه نظر اجتماعی، اقتصادی و آماری قابل بررسی است.

موسوی چلک رییس انجمن مدد کاران اجتماعی در مورد علل افزایش طلاق در جامعه می‌گوید: هر پدیده اجتماعی معلولی از مجموعه عوامل است و موضوعی مانند طلاق تک علتی نیست و علل طلاق در کشورهای مختلف متفاوت است و همچنین در یک کشور علت طلاق در مناطق و اقشار مختلف،علت‌های متفاوتی دارد.

برخی از علل و عوامل طلاق آشکار هستند و زوجین به هنگام طلاق این علل را در دادخواست خود بیان می‌کنند مانند مصرف موادمخدر، خشونت، دخالت والدین و گاهی فقر اما برخی از علل طلاق در دادخواست بیان نمی‌شود مانند نارضایتی از روابط زناشویی که به دلیل مسائل فرهنگی حاکم بر جامعه در قالب عدم تفاهم در دادخواست ذکر می‌شود و یکی از عوامل موثر در طلاق است و کمتر در دادخواست‌های طلاق به آن توجه می‌شود همچنین می‌توان به سوء ظن یا انحراف اخلاقی که معمولا بیان نمی‌شود، اشاره کرد.

ریشه 70 درصد اختلافات میان زوجین سوءتفاهم است

به اعتقاد موسوی چلک، فرهنگ گفت و گو در میان خانواده‌های ایرانی پایین آمده است و مطابق تحقیقاتی که انجام گرفته مشخص شده که مدت زمان گفت و گو بیشتر از 15 دقیقه نمی‌شود در صورتی که بالای 70 درصد از اختلافات میان زوجین بنای سوء تفاهم دارد و این مشکل تنها با صحبت کردن زوجین با یکدیگر برطرف می‌شود و در بیشتر موارد نیز صحبت و گفت و گو میان زوجین در خصوص مسائل و مشکلات دیگران است که در این موارد نیز به نتیجه‌ای نمی‌رسند.

اما نکته کلیدی و تاثیرگذاری که باید به آن اشاره کرد این است که تمام عواملی که منجر به طلاق می‌شود از درون خانه نشات نمی‌گیرد بلکه عوامل بیرون از خانه نیز در طلاق موثر هستند که می‌توان به سلامت اجتماعی اشاره کرد. براساس آمار وزارت بهداشت حدود 34 درصد از مردم به یکی از انواع اختلالات روانی مبتلا هستند که بالاترین آمار به تهران بر می‌گردد در صورتی که در گذشته این آمار حدود 20 تا 24 درصد بوده است. شادی و نشاط در خانواده‌های ایرانی کم رنگ شده و زمانی که فردی شادابی نداشته باشد در برخورد با دیگران با بی‌حوصلگی رفتار می‌کند که می‌تواند به اشتباه از سوی طرف مقابل برداشت منفی از این رفتار شود.

بخش دیگری از عوامل موثر در طلاق مشکلات اقتصادی، ناباروری، عدم شناخت یا معیارهای نادرست و ازدواج‌های اینترنتی و آشنایی در پارک و اتوبوس و اماکن عمومی‌است و همانطور که اشاره شد در مناطق مختلف طلاق علل متفاوتی دارد.

دکتر سید‌هادی معتمدی، روانپزشک نیز درمورد افزایش آمار طلاق می‌گوید: از نظر اجتماعی تغییر در فضای جامعه و آشنا شدن مردم بویژه زنان با حقوقشان یکی از علل رشد طلاق است. همچنین گسترش سازمان‌های حمایتی و حمایت‌های اجتماعی از مطلقین بویژه زنان مطلقه از دیگر عوامل رشد این پدیده است. نکته دیگر قانون به روز شدن مهریه است. تا ده سال پیش زنان نه با حقوقشان آشنایی داشتند و نه در صورت طلاق از پشتوانه مالی برخوردار بودند. اما با وضع قانون‌های جدید، مسائل مالی که یکی از موانع اقدام به طلاق بود، حل شده و زنان مطمئن هستند که در صورت طلاق علاوه بر حمایت‌های اجتماعی، پشتوانه مالی نیز خواهند داشت. این مسأله باعث شده بسیاری از طلاق‌های عاطفی تبدیل به طلاق واقعی شود. می‌توان گفت طلاق بطور مطلق افزایش پیدا نکرده بلکه بیشتر نمود اجتماعی پیدا کرده است و خود را نشان می‌دهد.

 

تورم و بیکاری علت اقتصادی طلاق

معتمدی تورم و بیکاری را نیز از علل اقتصادی طلاق برشمرده و می‌گوید: درحال حاضر با سیل جوانان بیکار مواجهیم که بیشتر متولد 25ـ20 سال پیش هستند و شاید ریشه این مشکل را بتوان در سیاست‌های 25ـ20 سال پیش که خانواده‌ها را به داشتن فرزند بیشتر تشویق می‌کرد، جست وجو کرد. قطعاً در خصوص بیکاری جوانان همه دولتمردان مقصر بوده اند.

وی همچنین با اشاره به پیوندهای زناشویی جدید که بیشتر روبنایی است می‌گوید: جوانان امروزه بدون در نظر گرفتن شرایط لازم برای ازدواج و دقت به مسائل زیربنایی ازدواج، اقدام به این کار کنند و ازدواجها تبدیل به نوعی نمایشگاه و نوعی مسابقه نمایش امکانات شده است. این سطحی نگری درازدواج خود از علل بروز طلاق در سال‌های آینده است و بیشتر طلاق‌ها نیز در بین این گروه اتفاق می‌افتد.

دکتر پیمان آزاد استاد دانشگاه و حقوقدان معتقد است که پدیده افزایش طلاق و بی‌میلی جوانان به ازدواج مساله پیچیده‌ای نیست اگرچه ابعاد گوناگونی دارد. ازمنظر کلان، عبور از جامعه سنتی به جامعه مدرن از یک سو، بنیان خانواده را سست می‌کند و از طرفی رشد میزان ازدواج را به خطر می‌اندازد. در جامعه مدرن، تساوی حقوقی زن و مرد در همه عرصه‌های زندگی مطرح می‌شود. نقش زن در خانواده و جامعه تحول پیدا می‌کند و در بستر این تحول است که وظایف و تکالیف زن و مرد تغییر می‌کند. در صورتی که آحاد جامعه مخصوصاً مردان برای قبول این تحول آماده نباشند رشد میزان طلاق اجتناب ناپذیر می‌شود چرا که معیار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونی‌های مداوم است. به اعتقاد این حقوقدان، 20 درصد طلاق‌ها را دخالت خانواده‌ها و دیگران در امور جوانان تشکیل می‌دهد و این قضیه تا آنجا پیش رفته که در ایران خانواده‌ها با هم ازدواج می‌کنند نه دو جوان زیرا اختلافات خانواده‌ها آنچنان زیاد شده که اجازه زندگی به دو زوج را نمی‌دهند.

بیش از 80 درصد طلاق‌ها به درخواست زنان

آزاد از آمار جالب توجهی خبر می‌دهد که بر طبق آن بیش‌از 80 درصد طلاق‌ها به درخواست زنان صورت می‌گیرد ولی این به معنای آن نیست که زنان ما از زندگی گریز پا شده‌اند بلکه چون طلاق برای مردان دارای بار مالی است در نتیجه بیشتر مراجعین را زنان تشکیل می‌دهند. وی هشدار می‌دهد: با وارد شدن نسل جوان به بازار کار این آمار به مرز خطر آفرین خود، یعنی 9 میلیون نفر خواهد رسید و یقینا با رشد بیکاری شاهد افزایش رشد طلاق خواهیم بود زیرا فکر آدم بیکار مغازه شیطان است.

آزاد افزایش اعتیاد مردان را نیز عاملی برای افزایش طلاق در جامعه می‌داند چرا که به اعتقاد وی زمانی که صحبت از ترک نفقه می‌شود در کنارش حتما عاملی به نام اعتیاد وجود دارد و زمانی که شخص معتاد از بطن جامعه به حاشیه رانده می‌شود نمی‌تواند شغل شرافتمندانه داشته باشد و در نتیجه به اداره زن و فرزند خود نمی‌پردازد و تمام هم و غم خود را برای بدست آوردن ماده حیاتی خود مواد مخدر بکار می‌برد و ممکن است دست به ارتکاب هر جنایتی بزند و شرافت خانوادگی خود را فدای خود کند.

نارضایتی جنسی؛ ورود ممنوع

اما در این میان هستند جامعه شناسانی که موضوعاتی را مطرح می‌کنند که گرچه به علت باورهای سنتی جرات بروز نیافته‌اند اما نقش بسیاری در ظهور نارضایتی‌ها در زندگی مشترک دارند. یکی از این جامعه شناسان اصغر مهاجری است. وی می‌گوید: به نظر من بیشترین علت طلاق‌ها در کشور به ناتوانی در برقراری ارتباط درست جنسی برمی‌گردد و در صورتی که طلاق انجام نشود و با تکیه بر باورهای سنتی زندگی ادامه پیدا کند، تبعات منفی روانی و جسمی‌آن بسیار زیاد است.

حق زنان در این نابرابری‌های جنسی بیشتر از مردان تضییع می‌شود. نبود آموزش درخصوص مسائل جنسی، بزرگ‌ترین آسیب در ازدواج‌ها است و برنامه‌ریزان و سیاستگذاران جامعه باید نگاهی مقدس و باز به مقوله روابط زناشویی داشته و با آموزش و ترویج فرهنگ درست این روابط که در آموزه‌های دینی ما نیز به آن اشاره شده است، نگاه تابو و پنهانکارانه به این موضوع را پاک کنند. در مسئله فرهنگ جنسی نیز همچنان ورود به این حوزه یک تابو به حساب می‌آید. در حالی که در آموزه‌های دینی ما احادیث غنی و قوی و توصیه‌ها خیلی شفاف است اما جامعه این صراحت را بر نمی‌تابد و آموزش‌های جنسی در کشور خیلی پایین است. برخی از محققان می‌گویند که زنان و مردان ایرانی رضایت کاملی از ارتبا ط جنسی خود در خانه ندارند و مدت این ارتباط کمتر از10 دقیقه است. بنده معتقدم که ما در فرهنگ جنسی کشور تنها مسئله نداریم بلکه بحران داریم .البته باز تاکید می‌کنم که راه حل‌ها در این حوزه‌ها با توجه به آموزه‌های دینی بسیاراست. ما مسائل جنسی را باید حرمت دار کنیم. این نوع روابط نباید به عنوان مسائل شهوترانی و حیوانی مطرح شوند بلکه به عنوان بعدی از حرکت معنوی انسان‌ها به سوی کمال به حساب آیند. در بسیاری از خانواده‌های ایرانی طلاق‌های پنهان وجود دارد و رابطه میان زن و شوهرها پویا و بانشاط نیست.

دفتر دوم؛ کاهش ازدواج

بر طبق آنچه گفته شده عوامل مختلفی در روند رو به رشد طلاق در جامعه موثر است. اما آنچه تمام جامعه شناسان و آسیب شناسان به آن اذعان دارند آسیب زا بودن این معضل اجتماعی است. با این وجود رشد آمار طلاق هنگامی‌بیشتر خودنمایی کرده و برای جامعه تهدید تلقی می‌شود که با بحرانی به نام کاهش ازدواج همراه می‌شود، به طوری که بنابراعلام آمارها در نیمه نخست سال‌جاری 415 هزار و 620 ازدواج در کشور ثبت شده که این تعداد نیز در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته پنج درصد کاهش یافته است.

پرفسور حسین باهر روانشناس و استاد دانشگاه دلایل مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی را در بالا رفتن سن ازدواج جوانان تأثیر‌گذار دانسته و می‌گوید: مشکلات اقتصادی، مسکن، تهیه وسایل زندگی، مهریه سنگین، بیکاری، رفاه زدگی برخی از جوانان و فقر خانوادگی، از مهمترین دلایل اقتصادی موثر در تأخیر ازدواج جوانان است.

باهر، فقر مالی خانواده‌ها در تأمین امکانات ازدواج فرزندانشان را از عوامل موثر در تأخیر ازدواج می‌داند و متذکر می‌شود که مادی بودن قوانین مانند زندانی شدن جوانانی که قادر به پرداخت مهریه نیستند موجب ترس آنها از ازدواج می‌شود.هزینه‌های سنگین عقد و عروسی نیز در تأخیر ازدواج موثر است و از سوی دیگر نداشتن جهیزیه کافی برخی از دختران، آنها را از ازدواج منصرف می‌کند. به گفته وی پخش فیلم‌های مختلف در برنامه‌های ماهواره‌ای موجب الگوبرداری جوانان از فرهنگ غرب شده که موجب گرایش جوانان به این فرهنگ، زندگی مجردی و بی‌میلی به ازدواج در جامعه می‌شود. باهر برخی مسایل فرهنگی را نیز در بالا بردن سن ازدواج دخیل دانسته ومی‌گوید: ادامه تحصیل به ویژه توسط دختران، مدرن شدن زندگی، الگوپذیری جوانان از غرب و تمایل آنها به زندگی مجردی، تزلزل ارزش‌های سنتی و مهاجرت، از مهم‌ترین دلایل فرهنگی برای بالا رفتن سن ازدواج است. این استاد دانشگاه شهید بهشتی درک نکردن تفاوت‌های زن و مرد و رسیدن به کمال معنوی از طریق ازدواج‌ را یکی دیگر از عوامل تأخیر در ازدواج می‌داند.همچنین شکست والدین در زندگی و درگیری‌های مداوم آنها موجب عدم تمایل آنها برای ازدواج فرزندانشان می‌شود. از نظر این روانشناس برخی مسایل اجتماعی و اخلاقی همچون گرایش به جامعه‌گریزی، تنوع‌طلبی جوانان، مسئولیت‌گریزی، ترس از طلاق و شکست در زندگی آینده، ترس از خیانت همسر، رواج مردسالاری و زن‌سالاری و رقابت بین آنها، مهمترین دلایل اجتماعی هستند که تمایل جوانان را به ازدواج کاهش می‌دهند.

کاهش قبح دیر ازدواج کردن

این استاد دانشگاه شهید بهشتی کاهش قبح دیر ازدواج کردن را نسبت به گذشته موجب بالا رفتن سن ازدواج دانسته و می‌گوید: در گذشته، دیر ازدواج کردن امر ناپسندی بود اما امروزه این موضوع به یک امر بسیار عادی در جامعه تبدیل شده است. باهر، افسردگی و اضطراب، بی‌توجهی به مسایل دینی و ترس از تعهد متقابل را در تأخیر ازدواج موثر دانست و اضافه کرد: امروزه توکل جوانان به خدا کاهش یافته است در حالی که برای ازدواج توکل به خدا ضروری است. وی با اشاره به تمایل بسیاری از جوانان به ازدواج برای برطرف کردن نیازهای جنسی، گفت: هدف اصلی از ازدواج باید رسیدن زن و مرد به کمال باشد همچنین رواج بی‌بند و باری و مبهم بودن آینده جوانان در کاهش ازدواج موثر است.

تحریکات جنسی در جامعه صد برابر شده است

دکتر مهاجری نیز معتقد است درک درست از هدف ازدواج می‌تواند به افزایش گرایش جوانان به آن کمک کند. به گفته وی بر اساس تحقیقات علمی‌مدون تحریکات جنسی در جامعه نسبت به 30 سال گذشته بیش‌از صد برابر شده و میانگین‌ها نشان می‌دهد که سن ازدواج در کشور نیز به بیش‌از 10 سال به تاخیر افتاده. میزان بلوغ جنسی نیز به بیش از 5 سال کاهش پیدا کرده است و بستر‌های فرهنگی نیز برای ازدواج آسان و به موقع جوانان تضعیف شده است . در اینجا با مشکلی دیگری به نام تأخیر در ازدواج مواجه می‌شویم.

به گفته وی هزینه‌های بالا، تجملات، عدم کارکردهای دولت در حوزه تأمین مسکن و شغل مانع از ازدواج در سن مناسب می‌شود. به طور کلی در 30- 40 سال قبل میانگین بلوغ جنسی روی عدد 5/15 بوده است و میانگین سن ازدواج روی عدد 15 است یعنی این دو مقوله متناسب با یکدیگر رشد داشته‌اند اما هم‌اکنون بلوغ جنسی حدود 16 سال با تشکیل خانواده فاصله دارد . بنابراین این فاصله ایجادشده موجب می‌شود که افراد برای رفع نیازهای خودشان بیشتر به دنبال الگوبگردند از طرف دیگر الگوهای پویایی در داخل کشور طراحی نمی‌شود بنابراین الگوهای آن طرف آب می‌تواند برای پاسخ به این نیازها الگوی قابل دسترسی باشد. الگوهایی که بسیار خطرناک، آسیب‌زا و کاملا با فرهنگ ما در تضاد است.

مهاجری در این زمینه توضیح می‌دهد: یکی از پاسخ‌ها به این دسته از نیازها در جامعه روی آوردن به خانه‌های مجردی است. از طرف دیگر تغییراتی هم در سن جوان رخ داده است به عنوان مثال پیش از این به کسی نوجوان اطلاق می‌شد که سن او از حدود 13 سالگی آغاز شده و تا 18 سالگی ادامه داشت اما هم‌اکنون سن نوجوان از 18 سالگی آغاز شده و تا 24 سالگی ادامه می‌یابد بنابراین با توجه به اینکه از خصوصیات این دوران عدم مسئولیت پذیری است می‌توان خانه‌های مجردی را بهترین مکان برای خروج از تعهدات زندگی انتخاب کرد. هم اکنون فاصله میان بلوغ جنسی تا سن تشکیل خانواده در مقایسه با 40 سال گذشته 16 سال افزایش یافته است؛ این مسئله موجب شده تا برخی از جوانان برای رفع نیازهای خود به خانه‌های مجردی روی آورند.همه آنچه گفته شد نشان می‌دهد ایران در حال گذار از مرحله‌ای بسیار تعیین کننده است. مرحله‌ای که بسیاری از باورهای مردم به سرعت در حال تغییر است و متاسفانه قوانین و شیوه‌های مدیریت همگام با این تغییرات پیش نمی‌روند. در زمینه زندگی زناشویی، فرهنگ‌سازی لازم صورت نگرفته و بسیاری از زن و مردهای جوان به وظایف خود مطلع نیستند تا بر اساس آن، زندگی مشترک خود را پایه‌ریزی و برای آینده خود برنامه‌ریزی کنند. بنابر توصیه متخصصان علم شناخت جامعه، برای کم شدن آمار طلاق باید فرهنگ سازی و آموزش‌هایی در زمینه‌های مختلف قبل از ازدواج در دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها صورت گیرد تا جوانانی که قصد ازدواج دارند با آگاهی بیشتر نسبت به این امر اقدام نمایند. به اعتقاد جامعه شناسان زمانی که ساختارهای اقتصادی و فرهنگی جامعه تغییر پیدا می‌کند، مواجه با باورها، ارزش‌ها و هنجارهای جدید اجتناب ناپذیر است .طبق یک دستور حکومتی و فقهی، خانواده باید به عنوان مبنا در تمام برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت دولت مد نظر قرار گیرد اما متأسفانه دولت که وام‌دار این دستور فقهی و حکومتی است از اهمیت نهاد خانواده غافل مانده است. غربی‌ها که روزی خانواده گریز بودند هم‌اکنون برای حل مشکلات اجتماعی خود به خانواده روی آورده‌اند چرا که خانواده به دلیل ساختار و کارکردهای خاصی که دارد، مانند تولید نسل، شکل‌دهی اولیه شخصیت، ارتباطات عاطفی عمیق و ارتباطات چهره به چهره و بسیاری از ویژه‌گی‌های دیگر، قادر است نه تنها مشکلات خود را حل کند بلکه می‌تواند بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را حل و فصل کند. در دنیای پیشرفته بنگاه‌های اقتصادی سعی می‌کنند مسائل و موضوعات خود را بر اساس نهاد خانواده حل و فصل کنند اما متأسفانه در کشور ما علی‌رغم اینکه دارای پیشینه و ایدئولوژی قوی ملی در خانواده هستیم، به دلیل تأخر فرهنگی که در سالیان اخیر پیش‌آمده خانواده‌ دچار چالش شده است که نه تنها نمی‌تواند مسائل اجتماعی بیرون را حل کند بلکه به آن دامن هم می‌زند. آموزش یکی از مهمترین شاخصه‌هایی است که در نهاد خانواده باید گنجانده شود چرا که بعضاً پدر و مادرها قادر به حل و فصل مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی بین خود نیستند. از سوی دیگر با تغییراتی که در جامعه وجود دارد، والدین نیازمند فاکتورهای تربیتی برای فرزندان خود نیز هستند که با آموزش‌های نهادینه‌شده می‌توان به فاکتورهای تربیتی مناسب دست پیدا کنند. و نکته پایانی اینکه همانطور که گفته شد معیار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونیهای مداوم قرار گرفته، بنابراین سیاستگذاران جامعه در همه بخش‌ها باید از سطح فرهنگی بالایی که متناسب با تفکر روز باشد برخوردار باشند، در غیر این صورت تضادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و حقوقی تشدید می‌شوند. فکری که معاصر باشد راهگشا است. فکری که با مقتضیات روز نخواند مسأله آفرین خواهد بود یا مسائل را تعمیق می‌کند و بحران می‌آفریند

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۱:۳۶
حسین شبرنگی

قوانین یک ازدواج موفق

در زندگی بسیاری از زوج‌ها را می‌‌بینیم که همانند روز‌های اول ازدواج و گاهی بیشتر به یکدیگر علاقه دارند و به‌اصطلاح مانند لیلی و مجنونند.

حتما از خود می‌پرسید چگونه‌؟ در زندگی مشترک قوانینی وجود دارد که رعایت آنها سبب شادمانی و خوشبختی انسان می‌شود.

شما با یک نفر ازدواج نکرده‌اید بلکه با یک فامیل ازدواج کرده‌اید

پایه‌ریزی شخصیت هر انسانی در خانواده صورت می‌گیرد اگر به این مسئله توجه کنید درمی‌یابید ازدواج با کسی که از نظر خانوادگی با شما تفاوت دارد، کار سختی است. بعضی اوقات تفاوت‌ها آنقدر جدی و تأثیرگذارند که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. باور‌های مذهبی، عقیدتی از جمله تفاوت‌های عمیق و جدی است که نقش مهمی در زندگی ایفا می‌کند. تصور کنید شما در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که کتاب و مطالعه حرف اول را در زندگی می‌زند و فرد مورد علاقه شما در خانواده‌ای (رشد کرده است) که تجملات و ظواهر نقش مهمی دارد.

چگونه می‌خواهید این دو خصیصه را با هم سازگار کنید. این از مواردی است که اگر با تدبیر با آن برخورد شود می‌تواند به نقطه قوت بدل شود. احترام به فرد مقابل و توأم با رفتار متعادل و پرهیز از افراط، می‌تواند به دوام زندگی مشترک شما کمک کند. شما می‌توانید زمان مطالعه خود را در محدوده زمانی کارهای فردی خود تنظیم کنید و همسر‌تان نیز می‌تواند بدون اسراف وبا درایت تا حد معقول به تجملات مورد علاقه خود بپردازد. البته هر چه از نظر این خصوصیات به هم نزدیک‌تر باشید بهتر است زیرا نسل جوان کنونی در سراسر دنیا آن تحمل و صبر پدران و مادران خود را ندارند. شما جدی هستید و طرف مقابل فردی شوخ و شیطان. اگر به این عادت طرف مقابل احترام بگذارید و گاهی شما از زیاد جدی‌بودن و طرف مقابل از زیاد شوخی‌کردن بپرهیزید، با گذشت زمان می‌بینید که ناخود‌آگاه، هر یک کمی از عادت طرف مقابل را یاد گرفته‌اید.

با هم رشد کنید نه بر هم پشت!

یکی از قوانین طلایی زندگی مشترک، با هم رشد کردن است‌. هر کس در طول زندگی تغییر می‌کند درگیر فعالیت‌های مختلف می‌شود. همیشه مشوق همسر خود باشید و همانطور که خود در تلاشید که مسائل مختلف و مورد علاقه خود را بیاموزید به همسرتان نیز کمک کنید تا این فرایند را طی کند. بسیار دیده شده که یکی از طرفین مدارج ترقی را طی می‌کند و همسر در طول این سال‌ها کمک حال و مشوق او بوده و در پایان فاصله زیادی بین دو طرف به‌وجود آمده که گاهی ادامه زندگی مشترک را سخت و گاهی ناممکن کرده است. بهتر این است که در کنار رشد فردی رشد مشترک هم داشته باشید تا بهتر و بیشتر یکدیگر را درک کنید و مشاور و همراه خوبی برای یکدیگر باشید.

کمی نابینا و ناشنوا شوید

بعضی اوقات صلاح این است که انسان کمی نابینا و ناشنوا شود. می‌پرسید چرا! زمانی که شما ناظر رفتار و گفتاری هستید که باب طبعتان نیست و هنوز نیاموخته‌اید که با سعه‌صدر و با منطق با این شرایط رودررو شوید، بهترین کار نادیده و ناشنیده گرفتن آن است. یکی از زوج‌های موفق در این باره چنین می‌گوید من همیشه از اینکه می‌دیدم او اینطور از من و بچه‌ها مراقبت می‌کند، خوشحال بودم و احساس آرامش می‌کردم. اما بعضی اوقات او آنقدر گرفتار افکار خود می‌شد که فراموش می‌کرد کاری را انجام دهد یا اینکه پاسخ نامربوطی به گفته‌های من و بچه‌ها می‌داد. طبیعی است که این کار او ما را عصبانی می‌کرد. ابتدای زندگی که هنوز به اخلاق هم کاملا آشنا نشده بودیم، به جای واکنش نشان‌دادن از سیاست نابینا و ناشنوا‌ شدن استفاده می‌کردم و اکنون که با منطق می‌توانم این شرایط را مدیریت می‌کنم به فرزندانم هم یاد دادم که در چنین موقعیتی موقتا نه ببینند و نه بشنوند. بالاخره همه مسائل آنقدر حیاتی نیست که بنیان زندگی را بلرزاند.

او را تشویق و تحسین کنید

برای هر تلاش مثبتی که می‌کند او را تشویق کنید و هیچ وقت موفقیت‌های دیگران را به رخ او نکشید. ظرفیت، توانایی‌ها و اعتقادات انسان‌ها متفاوت است چه بسا افرادی که پایبند اصول اخلاق و قوانین اجتماعی نباشند و یک شبه ره صدساله بروند و همسر شما نتواند چنین کاری کند. در این شرایط از داشتن همسری درستکار به‌خود ببالید و هر تلاش او را برای بهبود زندگی، ارج بنهید و درک و تحسین کنید.

از بازگو کردن اختلافات به دیگران خودداری کنید

ابتدای زندگی که هنوز با اخلاق یکدیگر آشنا نیستید‌، ممکن است سوء تفاهم‌های بسیاری پیش‌ آید. از ابتدا بیاموزید که مسائل زندگی‌تان تنها به شما بستگی دارد و هیچ‌یک از اعضای خانواده یا دوستانتان را درگیر مسائل جزئی زندگی‌تان نکنید. زیرا این افراد نمی‌توانند بدون جانبداری عاطفی به مسئله نگاه کنند و چه بسا ناخواسته به این اختلاف دامن بزنند. بنابراین سعی کنید مسائل پیش آمده را خود حل کرده یا درصورت نیاز به دخالت شخص ثالث، از کسی کمک بگیرید که بتواند با بیطرفی کامل به شما کمک کند.

در مشکلات زندگی یار و یاور هم باشید

به این گفته توجه کنید: ای‌کاش ابتدای زندگی کسی به من می‌گفت که قرار نیست همه بار زندگی را من بدوش بکشم. من از جمله افرادی هستم که می‌گویند هیچ کسی بهتر از من نمی‌تواند این کار را انجام دهد و اغلب اوقات در ضمیر ناخودآگاه خود آرزو می‌کردم، که ای‌کاش کسی به من کمک می‌کرد. آرام‌آرام یاد گرفتم که از همسرم کمک بگیرم به‌طور مثال من همیشه عادت داشتم که روزنامه بخوانم طبیعی است که در زندگی مشترک کار‌های روزانه ما افزایش پیدا می‌کند. به همسرم پیشنهاد دادم که هر زمان که مشغول مطالعه روزنامه است، آن‌را بلند بخواند تا من هنگام انجام هر کاری که هستم از وقایع روز مطلع شوم و خود نیز هنگامی که همسرم به کاری مشغول بود درصورت تمایلش برای او روزنامه می‌خواندم. از ابتدای زندگی به هم کمک کنید تا مسائل را با هم حل کنید. کمک هر یک از شما به دیگری‌، هر چقدر هم جزئی‌، سبب دلگرمی طرف مقابل می‌شود.

با خانواده شریک زندگی‌تان دوست باشید

در آغاز زندگی به این مسئله توجه کنید که برای هر انسانی بی‌شمار دوست و همسر وجود دارد و از دست دادن یک شریک و یک دوست به‌خودی خود فاجعه است اما از دست دادن پدر، مادر و بعد خواهر و برادر فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر است. اگر همسر شما به راحتی بتواند به خاطر جلب رضایت شما یا به‌دلیل دیگر، پدر و مادر خود را کنار بگذارد، به او اطمینان نکنید زیرا وقتی گوهر‌های یگانه‌ای چون پدر و مادر فراموش شوند، در آینده نیز برای شما جایگزین‌های متعدد پیدا می‌شوند و شما نیز به دست فراموشی سپرده خواهید شد. جایگاه خود را دریابید و خانواده همسرتان را رفیقی مشفق بدانید نه رقیبی مزاحم. این تلاش باید دوجانبه باشد و هردو شما باید با خانواده همسرتان ارتباط سالم، پر محبت و با تفاهم برقرار کنید. به‌تدریج درمی‌یابید که با رعایت اصل اولیه نزدیکی و تشابه فرهنگی خانواده‌ها، چقدر این روابط صمیمانه، به اتحاد و همبستگی 2خانواده و بالطبع شما، کمک می‌کند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۵
حسین شبرنگی


آیا دوستی و روابط دختر و پسر در زندگی آینده آن ها تأثیر خواهد گذاشت؟

جواب این پرسش بی تردید مثبت است ، اما تأثیر آن در افراد متفاوت است و بستگی به محیطی که زندگی می کند ، خانواده ، نوع رابطه و... دارد .
دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار می‌کنند، از جهات مختلف، آسیب می‌بینند. آسیب‌ها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیش‌تر است.
آسیب‌ها عبارتند:
1ـ آسیب روانی: گاهی دختری به پسری علاقه‌مند شده و حتی خود را در اختیار وی قرار می دهد، پس از بی‌وفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماری‌های شدید روانی بیش می‌رود. نیز اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی های که در نتیجه آن ارتباط دیده ، سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد.
2ـ آسیب‌های اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود، چنین شخصی جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست می‌دهد و تحقیر می‌شود، حتى اگر ازدواج کند، نمی‌تواند زندگی متعادلی داشته باشد،‌ زیرا از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش می‌شود و به هر بهانه‌ای، روابط قبلی وی را به رخش می‌کشند. این پدیده می‌تواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.
3ـ آسیب تربیتی: دختری که با پسر یا حتی پسرانی ارتباط دارد، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست می‌دهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت عقب می‌ماند. یا برخی از راهکارهای تربیتی که پذیرا نمی گردد.
4ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی نیز آسیب می بیند.او دیگر از عبادت خود لذت نمی‌برد و احساس گناه و ملامت درون، روح او را آزار می‌دهد، مگر آن که توبه کند و راه پاکی را پیشه سازد.
5- ضعیف شدن حس اعتماد: دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند ؛ زیرا با خود می گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است ، آیا امکان ندارد که قبلا با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم های زندگی نیز خود را به صورت های مختلف نمایان می سازد.
حتی اگر به ازدواج ختم نشود ، چون خود با این مسئله مواجه بوده است ، احتمال می دهد که شاید همسر او نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.
این مسئله در سطح کلان نیز ، به حس اعتماد اجتماعی نیز آسیب می رساند. در جامعه ای که روابط پنهان دختران و پسران گسترده باشد ، برای کسی که می خواهد ازدواج نماید و با دختر پاک زندگی مشترک را آغاز کند ، همیشه این دغدغه را در وجود دارد که آیا این دختر با شخص دیگر پیش از او رابطه نداشته است ؟
بر طبق آمارها طلاق نیز در ازدواج های خیابانی زیاد صورت می گیرد. کسانی که به راحتی دوست می شوند و ازدواج می کنند و بی آنکه از ارزش و اهمیت بنیان خانواده آگاه شوند ، آن را به راحتی ترک می کنند.
علاوه بر این گاهی اتفاق می افتد که دختر و پسری در اثر این گونه ارتباط ها ، علاقه مند به هم می شوند ، اما به دلایل متعدد این ارتباط ها به ازدواج ختم نمی شود . چنین افرادی حتی پس از ازدواج نیز عشق و علاقه دوست خیابانی را در دل دارند و به طور طبیعی نمی توانند وظایف خود را به عنوان یک همسر در درون خانواده به انجام برسانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۳
حسین شبرنگی
اثرات شوم دیدن عکس و فیلم مستهجن

یکی از قدرتمندترین نیازها و غرایزی که در انسان وجود دارد غریزه جنسی است. نیاز جنسی مانند نیاز به آب و غذا از نیازهایی است که بایستی از روش صحیح ارضاء گردد.

فحشا

از نظر علم و تجربه ثابت شده است که یکی از عوامل اصلی و ناخودآگاه تحریک و ترشح غدد و هورمونهای جنسی، نگاه است. نگاه به نامحرم هر چند اگر بدون قصد تلذّذ باشد عمل طبیعی و غریزی خود را انجام می دهد و زمینه تحریک شهوت انسان را در زمان نگاه یا بعد از آن ایجاد می کند. تحریک غریزه جنسی به گونه نامشروع نیز آثار شوم و نکبت بار فراوانی بر ابعاد مختلف انسان و جامعه بشری ایجاد می نماید. اسراف، انحراف و هدر رفتن نیروهای فکری ، اجتماعی و معنوی انسان، زمینه سازی سردی روابط خانوادگی (شخصی که نگاه خود را کنترل نمی کند با یک همسر ارضا نمی شود)، حالت حسرت و ناکامی، از دست دادن آرامش روانی، میل به گناه (لواط، زنا ، استمناء و….) و بالاخره گرایش به گناهان مختلف از جمله آثار سوء نگاه حرام است که در عرصه زندگی فردی، خانوادگی و اجتماع ظاهر می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید چشم، پیش قراول دل، جلودار فتنه، دام شیطان و نگاه حرام سبب کاشتن بذر شهوت و نهال گناه (زنا و لواط و استمناء و …) است.[۱] نگاه به نامحرم باعث سختی زندگی و زیادی حسرت و افسوس است. قران کریم در این مورد می فرماید: « قُلْ لِلْمُۆْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِک أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یصْنَعُونَ [۲] به مۆمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزه‏تر است خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است! »

برخی آثار فاجعه آمیز نگاه کردن به فیلم های غیراخلاقی را می‌‌توان اینگونه برشمرد :

۱٫ کاهش شدید عشق:

چنین افرادی از توان عاطفی کمتری برخوردارند و در روابط عاشقانه توفیق کمتری کسب می‌کنند.

۲٫ تاثیرات فیزیولوژیک:

سلامت جنسی انسان که تأثیر عمیقی در سلامت جسمی‌ و روانی او دارد، حاصل ارضاء معقولی است که در پی تحریک واقعی و نیاز حقیقی فیزیولوژی بدن اتفاق افتاده باشد. عدم حفظ این عدم تعادل، از عقلانیت انسان می‌کاهد و او را وادار به گناه می‌کند.

۳٫ تضعیف انسانیت:

جنبه جنسی بسیاری این افراد، عاری از ویژگی‌های انسانی می‌‌شود. آنها یک حالت «من غریبه» (جنبه تاریک) را توسعه می‌‌دهند که محور آن، شهوت جامعه ستیز و عاری از اکثر ارزش‌ها است.

مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند

۴٫ از بین رفتن عفت عمومی‌ و اجتماعی در درازمدت:

کسانی که اینگونه فیلم ها را تماشا می کنند در برخورد با افراد دیگر در اجتماع نگاه جنسی دارند و شیطان همیشه برای گمراه کردن آنها امید دارد. زیرا آنها برای گمراهی و انحراف از مسیر الهی آمادگی لازم را دارند.

۵٫ نقش بستن تصاویر جنسی در مغز:

در این جا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، «مک گاف» در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافته‌های او (که بسیار ساده شده اند) نشان می‌‌دهند که خاطرات تجربه‌هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می‌‌دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می‌‌نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می‌‌تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه‌نگاری و هرزه‌بینی را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه‌های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می‌‌کنند و مرتباً به ذهن خطور می‌‌کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می‌‌کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی می‌‌شود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی‌درپی آن صحنه در ذهن خواهد بود.

۶٫ تأثیر بر رفتار جنسی:

برخی از جامعه‌شناسان آلمانی ادعا می‌‌کنند که «عادت بیمارگونه‌ دیدن عکس‌ یا فیلم‌های پورنو (سکسی)» بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورنو» تأثیر منفی دارد. تا ‌جایی که این بیماران، از انجام سکس عادی و عشق‌ورزی لذتی نمی‌‌برند. کاربرانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد خود به روانکاو مراجعه کرده‌اند، اعتراف می‌‌کنند که «دیدن پورنو، به بخش جدایی‌ناپذیر ارضای جنسی آنان تبدیل شده است» و آنان نمی‌‌توانند بر «وسوسه و نیاز» دیدن این تصاویر غلبه کنند.

۷٫ انزوا و کاهش روابط اجتماعی:

پژوهشگران آلمانی معتقدند که اعتیاد به دیدن فیلم ها و تصاویر پورنو‌، هم‌چنین سبب انزوا و دوری فرد از اجتماع و کاهش روابط اجتماعی او می‌‌شود.
نگاه

۸٫ تحلیل توان عقل:

هر قدر که اطلاعات موجود در ذهن، منظم‌تر و دارای عناوین کمتری باشد،‌ دسترسی عقل به آنها برای پردازش‌های جدید، مهیاتر خواهد بود. اما وجود داده‌های فراوان و متعدد که فضای ذهن را بی جهت پر کرده باشند و با تکرار درگیری ذهنی و رفتار بیرونی، تقویت شده باشند، باعث می‌شود توان عقل را به مقدار چشمگیری کاهش دهند، چه رسد جایی که این داده‌ها، دارای تاثیر بر هورمونهای مختلف نیز باشد که تأثیرات ارگانیک را نیز درپی داشته باشد.

۹٫ سقوط شخصیت زن و مرد و تبدیل شدن به وسیله‌ای برای اشباع هوس‌های سرکش:


با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است.

۱۰٫ آسیب جسمی‌:

علم پزشکی هنوز تا مرز شناخت بسیاری از بیماری‌ها فاصله ای طولانی دارد و چه بسا اموری که در زندگی روزمره ما وجود داشته باشد و ما به عنوان امور مفید از آنها استفاده کنیم، در آینده ای نزدیک ضرر آنها از نظر پزشکی ثابت شود. بنابراین اگرچه تاکنون برای هرزه‌بینی، اثر جسمانی مستقیم تشخیص داده نشده است (و احتمال این وجود دارد که با پیشرفت علم مشخص گردد) ولی قطعا اثر غیرمستقیم دارد. یعنی نگاه به عکس و فیلم‌های مبتذل غالبا موجب تحریک سیستم عصبی خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) و تحریک شهوت می‌گردد؛ هم زمان ضربان قلب و تعداد تنفس افزایش پیدا می‌کند؛ ترشح برخی از هورمون‌ها در خون بالا رفته و تعادل هورمونی و روانی شخص برای دقایقی و گاه ساعت ها و گاه روزها به مخاطره می‌افتد. اگر این رفتار به مدت طولانی ادامه یابد آثار آن همه عمر فرد را در بر خواهد گرفت.

۱۱٫ پرخاشگری:

هرزه‌بینی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب می‌گذارد بلکه افراد را تشویق می‌کند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند.

با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است

۱۲٫ مقایسه:

به دنبال مشاهده این‏گونه فیلم‏ها، افراد مجرد در آینده به مقایسه آنچه در فیلم دیده‏اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند می‌‏پردازند و در نتیجه نقایص و کمبودها و ضعفهای احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده و چه بسا باعث کاهش تمایل و علاقه به همسر انتخاب شده خود می‌‏شود و به تدریج کانون خانواده را دچار اختلال و فروپاشی می‌‏کند.

۱۳٫ دیدن عکس‌ها و فیلم‌های مبتذل،

به ویژه جوانان را، در یک حال تحریک دائم قرار می‌دهد، تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنان و ایجاد هیجان‌ های بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی می‌گردد.

۱۴٫ سستی ایمان:

این گناه، پیوند انسان با خدا را سست و در صورت استمرار، این پیوند را قطع و ایمان او را زایل می‌‌گرداند؛ غریزه جنسی انسان را به طور افراطی تحریک کرده؛ او را از فعالیت‌های مثبت انسانی بازداشته؛ به سمت ارتکاب فحشا و منکرات سوق می‌دهد. بدین وسیله انسانیت انسان که سرمایه وجودی انسان است را از او سلب می‌کند.

۱۵٫ محروم شدن از شیرینی و لذت انس با خدا:

هشیار بودن این تصاویر در ذهن و مرور دائمی و ناخودآگاه آن، حضور قلب را در عبادات به خطر می‌اندازد و تکرار نافرمانی خدا، بهره رابطه با او را از لذت می‌اندازد.

۱۶٫ مردن دل‌ها و افسردگی:

همانگونه که روایات نیز بر این امر تصریح دارند، ولنگاری جنسی و ارتباطی، باعث بروز قساوت قلب می‌شود و مرگ معنوی و روانی قلب را درپی دارد.

۱۷٫ تاثیرات منفی در زندگی زناشویی:


مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند.

یکی از قدرتمندترین نیازها و غرایزی که در انسان وجود دارد غریزه جنسی است. نیاز جنسی مانند نیاز به آب و غذا از نیازهایی است که بایستی از روش صحیح ارضاء گردد.

فحشا

از نظر علم و تجربه ثابت شده است که یکی از عوامل اصلی و ناخودآگاه تحریک و ترشح غدد و هورمونهای جنسی، نگاه است. نگاه به نامحرم هر چند اگر بدون قصد تلذّذ باشد عمل طبیعی و غریزی خود را انجام می دهد و زمینه تحریک شهوت انسان را در زمان نگاه یا بعد از آن ایجاد می کند. تحریک غریزه جنسی به گونه نامشروع نیز آثار شوم و نکبت بار فراوانی بر ابعاد مختلف انسان و جامعه بشری ایجاد می نماید. اسراف، انحراف و هدر رفتن نیروهای فکری ، اجتماعی و معنوی انسان، زمینه سازی سردی روابط خانوادگی (شخصی که نگاه خود را کنترل نمی کند با یک همسر ارضا نمی شود)، حالت حسرت و ناکامی، از دست دادن آرامش روانی، میل به گناه (لواط، زنا ، استمناء و….) و بالاخره گرایش به گناهان مختلف از جمله آثار سوء نگاه حرام است که در عرصه زندگی فردی، خانوادگی و اجتماع ظاهر می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید چشم، پیش قراول دل، جلودار فتنه، دام شیطان و نگاه حرام سبب کاشتن بذر شهوت و نهال گناه (زنا و لواط و استمناء و …) است.[۱] نگاه به نامحرم باعث سختی زندگی و زیادی حسرت و افسوس است. قران کریم در این مورد می فرماید: « قُلْ لِلْمُۆْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِک أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یصْنَعُونَ [۲] به مۆمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزه‏تر است خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است! »

برخی آثار فاجعه آمیز نگاه کردن به فیلم های غیراخلاقی را می‌‌توان اینگونه برشمرد :

۱٫ کاهش شدید عشق:

چنین افرادی از توان عاطفی کمتری برخوردارند و در روابط عاشقانه توفیق کمتری کسب می‌کنند.

۲٫ تاثیرات فیزیولوژیک:

سلامت جنسی انسان که تأثیر عمیقی در سلامت جسمی‌ و روانی او دارد، حاصل ارضاء معقولی است که در پی تحریک واقعی و نیاز حقیقی فیزیولوژی بدن اتفاق افتاده باشد. عدم حفظ این عدم تعادل، از عقلانیت انسان می‌کاهد و او را وادار به گناه می‌کند.

۳٫ تضعیف انسانیت:

جنبه جنسی بسیاری این افراد، عاری از ویژگی‌های انسانی می‌‌شود. آنها یک حالت «من غریبه» (جنبه تاریک) را توسعه می‌‌دهند که محور آن، شهوت جامعه ستیز و عاری از اکثر ارزش‌ها است.

مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند

۴٫ از بین رفتن عفت عمومی‌ و اجتماعی در درازمدت:

کسانی که اینگونه فیلم ها را تماشا می کنند در برخورد با افراد دیگر در اجتماع نگاه جنسی دارند و شیطان همیشه برای گمراه کردن آنها امید دارد. زیرا آنها برای گمراهی و انحراف از مسیر الهی آمادگی لازم را دارند.

۵٫ نقش بستن تصاویر جنسی در مغز:

در این جا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، «مک گاف» در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافته‌های او (که بسیار ساده شده اند) نشان می‌‌دهند که خاطرات تجربه‌هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می‌‌دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می‌‌نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می‌‌تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه‌نگاری و هرزه‌بینی را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه‌های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می‌‌کنند و مرتباً به ذهن خطور می‌‌کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می‌‌کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی می‌‌شود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی‌درپی آن صحنه در ذهن خواهد بود.

۶٫ تأثیر بر رفتار جنسی:

برخی از جامعه‌شناسان آلمانی ادعا می‌‌کنند که «عادت بیمارگونه‌ دیدن عکس‌ یا فیلم‌های پورنو (سکسی)» بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورنو» تأثیر منفی دارد. تا ‌جایی که این بیماران، از انجام سکس عادی و عشق‌ورزی لذتی نمی‌‌برند. کاربرانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد خود به روانکاو مراجعه کرده‌اند، اعتراف می‌‌کنند که «دیدن پورنو، به بخش جدایی‌ناپذیر ارضای جنسی آنان تبدیل شده است» و آنان نمی‌‌توانند بر «وسوسه و نیاز» دیدن این تصاویر غلبه کنند.

۷٫ انزوا و کاهش روابط اجتماعی:

پژوهشگران آلمانی معتقدند که اعتیاد به دیدن فیلم ها و تصاویر پورنو‌، هم‌چنین سبب انزوا و دوری فرد از اجتماع و کاهش روابط اجتماعی او می‌‌شود.
نگاه

۸٫ تحلیل توان عقل:

هر قدر که اطلاعات موجود در ذهن، منظم‌تر و دارای عناوین کمتری باشد،‌ دسترسی عقل به آنها برای پردازش‌های جدید، مهیاتر خواهد بود. اما وجود داده‌های فراوان و متعدد که فضای ذهن را بی جهت پر کرده باشند و با تکرار درگیری ذهنی و رفتار بیرونی، تقویت شده باشند، باعث می‌شود توان عقل را به مقدار چشمگیری کاهش دهند، چه رسد جایی که این داده‌ها، دارای تاثیر بر هورمونهای مختلف نیز باشد که تأثیرات ارگانیک را نیز درپی داشته باشد.

۹٫ سقوط شخصیت زن و مرد و تبدیل شدن به وسیله‌ای برای اشباع هوس‌های سرکش:


با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است.

۱۰٫ آسیب جسمی‌:

علم پزشکی هنوز تا مرز شناخت بسیاری از بیماری‌ها فاصله ای طولانی دارد و چه بسا اموری که در زندگی روزمره ما وجود داشته باشد و ما به عنوان امور مفید از آنها استفاده کنیم، در آینده ای نزدیک ضرر آنها از نظر پزشکی ثابت شود. بنابراین اگرچه تاکنون برای هرزه‌بینی، اثر جسمانی مستقیم تشخیص داده نشده است (و احتمال این وجود دارد که با پیشرفت علم مشخص گردد) ولی قطعا اثر غیرمستقیم دارد. یعنی نگاه به عکس و فیلم‌های مبتذل غالبا موجب تحریک سیستم عصبی خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) و تحریک شهوت می‌گردد؛ هم زمان ضربان قلب و تعداد تنفس افزایش پیدا می‌کند؛ ترشح برخی از هورمون‌ها در خون بالا رفته و تعادل هورمونی و روانی شخص برای دقایقی و گاه ساعت ها و گاه روزها به مخاطره می‌افتد. اگر این رفتار به مدت طولانی ادامه یابد آثار آن همه عمر فرد را در بر خواهد گرفت.

۱۱٫ پرخاشگری:

هرزه‌بینی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب می‌گذارد بلکه افراد را تشویق می‌کند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند.

با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است

۱۲٫ مقایسه:

به دنبال مشاهده این‏گونه فیلم‏ها، افراد مجرد در آینده به مقایسه آنچه در فیلم دیده‏اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند می‌‏پردازند و در نتیجه نقایص و کمبودها و ضعفهای احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده و چه بسا باعث کاهش تمایل و علاقه به همسر انتخاب شده خود می‌‏شود و به تدریج کانون خانواده را دچار اختلال و فروپاشی می‌‏کند.

۱۳٫ دیدن عکس‌ها و فیلم‌های مبتذل،

به ویژه جوانان را، در یک حال تحریک دائم قرار می‌دهد، تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنان و ایجاد هیجان‌ های بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی می‌گردد.

۱۴٫ سستی ایمان:

این گناه، پیوند انسان با خدا را سست و در صورت استمرار، این پیوند را قطع و ایمان او را زایل می‌‌گرداند؛ غریزه جنسی انسان را به طور افراطی تحریک کرده؛ او را از فعالیت‌های مثبت انسانی بازداشته؛ به سمت ارتکاب فحشا و منکرات سوق می‌دهد. بدین وسیله انسانیت انسان که سرمایه وجودی انسان است را از او سلب می‌کند.

۱۵٫ محروم شدن از شیرینی و لذت انس با خدا:

هشیار بودن این تصاویر در ذهن و مرور دائمی و ناخودآگاه آن، حضور قلب را در عبادات به خطر می‌اندازد و تکرار نافرمانی خدا، بهره رابطه با او را از لذت می‌اندازد.

۱۶٫ مردن دل‌ها و افسردگی:

همانگونه که روایات نیز بر این امر تصریح دارند، ولنگاری جنسی و ارتباطی، باعث بروز قساوت قلب می‌شود و مرگ معنوی و روانی قلب را درپی دارد.

۱۷٫ تاثیرات منفی در زندگی زناشویی:


مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۸
حسین شبرنگی


نقش سینما در حجاب و بی حجابی


 

مقدمه 

ترکیبی مناسب از هنرهای هفتگانه با آمیزه ای از زیبایی، خلق و ابداع، هنری کمال گرا به نام سینما را به وجود می آورد. سینما به عنوان یکی از مظاهر تمدن هنر جدید صنعتی است که نمی توان منکر تاثیر شگرف و گسترده آن در تثبیت ارزش های اجتماعی و فردی شد ذاتا هنر به گفته نیچه بر اداره اجتماعی تاثیر می گذارد لذا نظام های هوشمند به این عرصه باید توجه ویژه داشته باشند.

سینما می تواند در ارائه الگوهای حجاب، بد حجابی، بی حجابی بر نسل جوان ما به خصوص دختران و زنان تاثیر بسیار اعجاب آوری داشته باشد الگوی تصویری یک بازیگر در یک فیلم می تواند تاثیر گذاریش چندین برابر یک کتاب و نوشته و حتی گفتار باشد. بی توجهی به این مسئله مهم موجب ترویج فرهنگ بی بند و باری در میان نسل جوان شده و شبیخون فرهنگی را در جامعه به راه انداخته و یک جامعه را به ورطه ی سقوط می اندازد.

 

ما در این نوشتار به خاطر نقش تاثیر گذار الگو در زندگی ابتدا به ارائه برترین الگو برای نسل جوان پرداخته و پس به مشکلات عرصه سینما در فرهنگ سازی و حجاب پرداخته ایم برای وصول به این مهم امیدواریم این نوشتار در واقع جرقه ای برای رسیدگی این مطلب از سوی اصحاب هنر و رسانه باشد.

زن و انتخاب الگوی مناسب

نگاه ویژه به برترین الگو (درد دلی با حضرت زهرا سلام الله علیها)

نقش الگوی اجتماعی در شخصیت اجتماعی زنان

سینما، تاثیرگذاری، ارزش های دینی

سینما (هنر تصویر)و تاثیرگذاری اعجاب آور

نقش سینما در گسترش فرهنگ و ارزش های دینی

سینما در برزخ میان حجاب و بد حجابی

زن، سینما و مقوله حجاب قبل و بعد از انقلاب اسلامی

زن، سینما در تعارض انتخاب حجاب یا زیبایی

زن، سینما، ترویج حجاب یا بدحجابی

انتقادهایی از سینمای امروز ایران در زمینه زن و حجاب

ارائه راهکار

زن و انتخاب الگوی مناسب

فصل اول: نگاه ویژه به برترین الگو

زمان سپری شد و ما را در روزمرگی خود گم کرد امروز باید در میان صفحات زرد و چروک خورده ی تاریخ به دنبال الگوی گم شده ی خود بگردیم.

اما الگوی ما زهراست، زهرا آمد تا دفتر تاریخ زنان بی سرمشق نماند، آمد تا قرآن برون مثال و الگو نباشد، مفسر پیدا کند، و خلقت اش بی منتهی نباشد، آری زهرا آمد به شرط آن که لباس رزم اش یا بهتر بگویم لباس حجاب و عفت اش را بپوشد بی شک واژه عفت شرمنده است زیرا اگر معنا یافته از رفتار زهرا س بوده است، حیا رشته ای از شرم والای اوست، حجاب وام دار سیمای زهرا است، آری زهرا بهترین الگوست، چطور؟ هنوز صدای زهرا در گوش اسماء طنین انداز است: ای اسماء بدن مرا داخل تابوتی بگذار تا حجم بدن ام دیده نشود، این وصیتی درسی از حیا و عفاف است[1] برای آنان که خود را باختند و بر صفحات تاریخ تاختند تا سرمشقی را که زهرا س نوشته بود پاک کنند اما نه خودشان هستند که محو و نابود شدند آری سرمشق زهرا در گوشه ی دفترچه دلمان یافت می شود.

آن چه امروزه مایه نگرانی و تشویش در مسائل زنان شده و بهانه به دست هجوم آورندگان فرهنگی که از جمله آنان رسانه های جمعی از قبیل تلویزیون که نمود بارز ان سینما است داده است نشناختن الگوی عملی متناسب با نیازهای اساسی زنان است.[2]

باید گفت در سده ی اخیر بیش از هر دوره ی دیگری حیرت انسان در پیچ و خم اندیشه افزایش یافته و نبودن الگو و مشعل فروزانی که روشنی بخش مسیر حرکت او باشد او را به بدبختی کشانده است چهارده قرن پیش پیامبری بزرگ، بشریت را به سوی سعادت فرا خواند که از آن پس هیچ هماوردی نداشته است و تمام مدعیان اصلاح اجتماعی از معرفی عینی انسان تربیت شده ناتوان بودند و تنها او بود که الگوی کامل تربیت اسلامی در کردار و گفتار و اندیشه اش تبلور عینی یافت که «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» [3]

او نه تنها بر صفحات سیاه زندگی مردان پایان بخشید بلکه حتی برای زنان آن روز و تمام دوران تاریخ نمونه ای از زن پرورش یافته در مکتب خویش را معرفی کرد و همین بانو است که شبیه ترین فرد به رسول خدا است ای فاطمه بشارت باد تو را براستی که خدای متعال تو را بر زنان جهانیان و بر زنان اسلام که بهترین دین است برگزید. [4]

این مرهمی بود بر داغ تمامی زنان، زنانی که قرنها سر در گریبان انتظار یک اسوه کامل فرو برده بودند و اکنون که عصر تعامل افکار و اندیشه هاست افتخار ما به فرهنگ فاطمی است و بر ماست که فرهنگ فاطمه، اندیشه  فاطمه را بر جهانیان عرضه کنیم. [5] آری این است الگوی برتر جهانیان و افلاکیان.

 

فصل دوم: نقش الگوی اجتماعی در شخصیت اجتماعی زن

متاسفانه جامعه امروز زنان ایرانی دستخوش تحولاتی شده و دشمنان از خارج و داخل تاثیراتی بر کشور داشته اند در چنین شرایطی کم کم زنان به خصوص زنان بازیگر ما در عرصه فرهنگ و سینما به الگوهای نامناسب و غیر متعالی روی آورده اند.

در چنین اوضاعی لازم به نظر می آید تفسیری از زندگی برترین الگویمان یعنی حضرت زهرا شود که متناسب با زندگی و معضل زن امروز یعنی حضور در اجتماع باشد آن هم تفسیری که هم زمان با بیان جنبه های ملکوتی شخصیت حضرت زهرا باشد وبه سیره عملی ایشان بیشتر اهمیت داده شود با این همه کج فهمی هایی هم در این مسئله دیده می شود مثلا چیزی که بیش از همه زنان غیر مسلمان را از اسلام بیمناک می کند آن است که ایشان فکر می کنند حجاب تحرک را از زن می گیرد و استناد می کنند به این حدیث حضرت زهرا «بهترین زن کسی است که نه او مردی را ببیند و نه مردی او را»

اما در پاسخ باید گفت: چنین افرادی در ظاهر اخبار و احادیث متوقف شده اند و در پی باطن و حقیقت مطلب نرفته اند در جایی که تاریخ گواهی می دهد که حضرت زهرا در اجتماع در موقع خودش حضور داشته اند و علنا با حفظ شئونات اسلامی نقش موثر اجتماعی ایفا می کردند پس ایشان نمونه و اسوه کامل یک زن فعال در عرصه اجتماعی هستند.

ایشان در احادیثی که به نمونه ای از آن اشاره کردیم از اختلاط بی حد و مرز و بدون دلیل که در فطرت زن و مرد هر دو مذموم است نهی فرموده اند: پس زن مسلمان و دوستدار پاکی اجتماع می تواند با حفظ شئونات اسلامی بدون اینکه چشم و گوش بسته از الگوهای غربی و بازیگرانی بعضا فاسد غربی تقلید کند تا از این طریق بتواند مخاطب را پای رسانه ها و سینماها و ... میخکوب کنند حضرت زهرا را الگوی زندگی خود قرار داده و هدف دشمن را در ایجاد بد حجابی و بی بند و باری تامین نکند.

بخش دوم:

سینما، تاثیر گذاری، ارزش های دینی

فصل  اول: سینما، تاثیرگذاری، ارزش های دینی

در بین شیوه ها و ابزارهای القا و تبلیغ یک مطلب، بیان هنری به خصوص هنر نمایش در مجموع از همه رساتر و بلیغ تر و جذاب تر است و امتیازات بیشتری دارد ما امروزه در بیان عالی ترین و ضروری ترین حقایق و ارزش های دینی مثل حجاب فقط از عادی ترین و نارساترین وسیله یعنی گفتار استفاده می کنیم که باعث می شود همه حقایق را منعکس نکنیم.

برای نسل جوان جاذبه های معنی دارتر است زیرا از طریق الگوهای جذاب تصویری می تواند بسیاری از از ارزش های مطلوب را جذب کند از نظر روان شناسی تربیتی نیز اینگونه یادگیریها به مراتب اثر بخش تر و کارسازتر از آموزش های مستقیم و کلاسیک است که به شکل گفتار صرف و محض ارائه شود در این میان سینما مجموعه ای از جاذبه های تصویری و صوتی در حد بسیار بالایی است و طبیعتا اثر گذاری آن هم بسیار زیاد است به تبع این اثر گذاری زیاد رسالت سینما بسیار بالاست امروزه به دلیل پیشرفتهای بسیار سریع تکتولوژی ، خانواده به عنوان بهترین نهاد اجتماعی در تربیت و شاخت شخصیت انسان به تنهایی از عهده ی این مهم شاید کمتر برآید، امروزه رسانه ها و نهادهای قوی به موازات خانواده عمل می کنند و برخی از آن ها به دلیل جاذبه ها، زیبایی ها و شگفتهایی که می آفرینند اثرگذاری بیشتر بر تربیت مستقیم نسل جوان دارند.

الگوهای تصویری که به نحوی الگوی جوانان و نوجوانان ما قرار می گیرند در ارائه فرهنگ و ارزش های دینی مثل حجاب بسیار حائز اهمیت هستند زیرا به خصوص در اوایل دوره جوانی و پایانی دوره نوجوانی فرد خود را در نهادها و منابع دیگر جستجو می کند به غیر از خانواده که وظیفه انتقال فرهنگ را به دو شیوه گفتاری و کرداری بر عهده دارد جوان مجذوب نهادها و به خصوص رسانه هایی مثل سینما می شود که دارای تصاویر بسیار جذاب در حد تاثیرگذاری اعجاوراند.[6]

حال در این میان سینما که بارزترین نمود رسانه جمعی است اگر با انتخاب بازیگران بعضا زن بدحجاب یا بی حجاب به الگوسازی برای دختران جوان و نوجوان ما بپردازد، به ضدیت با ارزش های اخلاقی و دینی پرداخته و به شکل منفی تاثیرگذاری اش را به مخاطب القا کرده است یا این هنر تصویری می تواند با ارائه الگویی منطبق با موازین اسلامی رسالت دینی مطلوب را بر عهده بگیرد.

 

فصل دوم: نقش سینما در گسترش فرهنگ و ارزش های دینی از جمله حجاب

نگاه دوربین سینما در فیلمنامه و خلق تصاویر هنری یکی از شاخصه های بسیار مهم در گسترش یا نابودی فرهنگ یک جامعه است.

اساسی ترین و زیر بنایی ترین عنصر یک جامعه فرهنگ آن جامعه است فرهنگ یک جامعه، مقدرات اجتماعی و ارزش های حقوقی و دینی را تبیین کرده روح و جاه و باطن تمدن است با توجه به نقش فرهنگ و جایگاه هنر و رسانه های تصویری در جاودانه کردن ارزش های دینی، سینما به عنوان بالاترین و مؤثرترین هنر و شاخه ای از هنر هفتم، جایگاه خاصی دارد و از همه رسانه ها، رساتر است. [7]

به حدی که هیچ هنری واجد چنین ویژگی نمی باشد به فرموده ی مقام معظم رهبری «ما امروز برای بیان دقیق ترین حقایق دینی مجبور هسیتم از عادی ترین و نارساترین وسیله یعنی همین بیان استفاده کنیم و این مسئله مقداری ظریفیت دارد و همه حقایق را منعکس نمی کند و بیان هنری به خصوص هنر نمایشی ظرفیتی دارد که با حرف زدن عادی قابل مقایسه نیست و ما باید از این وسیله رسا، یعنی سینما برای ارائه برترین حقایق عالم یعنی حقیقت دین بهترین استفاده را بنمائیم.» و در جایی دیگر می فرمایند: «ما ضمن این که نسبت به همه کسانی که در زمینه هنر تلاش صادقانه و مخلصانه می کنند و دارای اهداف بلند هستند اخلاص و ارادت داریم و تشکر می کنیم ولی هنوز بین این واقعیت و آن چه باید باشد فاصله زیاد است.» [8]

بخش سوم:

سینما در برزخ میان حجاب و بدحجابی

فصل اول: زن، سینما و مقوله حجاب در قبل و بعد از انقلاب اسلامی

مضمونی از بیانات و رهنمودهای امام خمینی در خصوص سینما: ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فساد و فحشا مخالفیم.

با پیروزی انقلاب اسلامی، استراتژی نظام در خصوص سینما با این سخن گوهر بار امام به خوبی فهمیده می شود ایشان معتقد بودند که با توجه به مبانی فکری، دینی، ارزشی نظام اسلامی و با توجه به سطح تاثیرگذاری این هنر بر مخاطبین سینما، باید از پتانسیل هنر سینما در ترویج ارزش ها استفاده نمود.

قبل از انقلاب، سینما که در آغاز به انگیزه ی خدمت به بشریت در جهات مختلف به وجود آمده بود به تدریج همانند دیگر بدایع بشری به علت سودجویی برخی افراد، در خدمت تجارت قرار گرفت و وسیله ای برای بد آموزی و تباهی مردم گردید به گونه ای که مردم را به جهنم فساد اخلاقی و بی بند و باری و بی حجابی سوق داد که اثرات اخلاقی آن گاه از تسلیحات نظامی کمتر نبوده است، در آن جا، سینما یک سینمای ضد دینی، شد حجاب و در جهت عمق بخشیدن به مسایل مادی بود که باندهای اشاعه فساد و بی بند باری به نام ترویج هنر سینما، از زن استفاده ابزاری می نمود به طوری که جاذبه های جنسی محور ارزش گذاری شخصیت زن در اغلت فیلم ها بود. نمایش سکس و خشونت صرفا اهداف اقتصادی را پیگیری می نمود در این سینما حجاب زن مسلمان به بدترین شکل ارائه شد و دهها فیلم مفتضح به اکران درآمد و فرهنگ ارزشی و مذهبی مردم مسلمان ایران را به باد فنا داد و خلاصه سینما به دامی مهیب و مرگبار برای دختران و پسران مبدل شد و این ابزار در یک کلام مظهر و سمبل فساد و بدبختی در جامعه بود.

در بعد از انقلاب اسلامی آن زمان که آفتاب اسلام بر پیکره ی زن شروع به تابیدن کرد تا حدودی زن در جایگاه واقعی خود قرار گرفت و تحولی چند، در ساختار فرهنگی و اجتماعی جامعه پدید آمد به دنبال این تحولات انتظار بر این بود که سینمای ایران به عنوان موثرترین ابزار فرهنگی، به شناسایی و معرفی هویت واقعی زن و تبیین و ترسیم دیدگاه اسلام و رهبران بزرگوار نظام بپردازد. اما آن گونه که باید و شاید به طور موفق عمل نکرد. همان نگاهی که مقام معظم رهبری می فرمایند: «زن و مرد از اجزاء اتم نظام آفرینش هستند و اگر جوامع بشری شناخت درستی از هویت، جایگاه و نقش زن و مرد در عرصه های مختلف به دست آوردند و آن را درست بکار گیرند از فیض همکاری همه جانبه زن و مرد بهره مند خواهند شد» البته علی رغم این که سینمای بعد از انقلاب، گام های اساسی د ر جهت تبیین این موقعیت برداشتند.[9] اما به جایی که بگوییم نتوانسته است بهتر است بگوییم کمتر توانسته نهادهای دینی مثبت در انتخاب بازیگران زن مسلمان داشته باشد، نهادهایی که در ضروری ترین حکم اسلام یعنی حجاب برتر و والاتر از پوشش حضرت زهرا یعنی چادر در موقعیت ها و سکانس های مختلف تصویری بهره گیری کنند و در تعارض میان انتخاب حجاب و نقش ها، حجاب را برگزینند و بتوانند رسالت فرهنگی خود را در القای ارزش ها بدون خدشه زدن به مسئله حجاب انجام دهند.

فصل دوم: زن و سینما، تعارض انتخاب حجاب و زیبایی

زن از چند کلید راهگشای فرهنگ یک کشور و ملت می باشد و تلقی هر فرهنگ و نظامی از زن و نحوه ارائه الگو از شخصیت او، یکی از بهترین شاخصه ها در ارزیابی عملکرد فرهنگی آن نظام محسوب می شود در این منظر، جوهره ی هنر سینما، زیبایی است و در هنر تصویری، حضور زن یکی از مهمترین عناصر زیبایی است البته این زیبایی می تواند صرفا در سطح ظاهر باشد یا در لایه های باطنی و متعالی تجلی پیدا کند بنابراین موضوع حجاب و نحوه ی حضور زن چه در سینمای دینی و چه برای سینمای غیر دینی حتما موضوع درجه اول می باشد چرا که خصوصیت ماهوی سینما و خصوصیت جسمی و روحی زنان هر دو با زیبایی ارتباط بسیار تنگاتنگ دارد شاید به خاطر همین است که امورزه در سینمای غرب تا حد زیادی از زنان سوء استفاده می شود یعنی به جای آن که قدر و منزلت آن ها به حد تام و تمام مورد توجه قرار گیرد در لایه های نازل و سطوح پایین مطرح می شوند. [10]

اما در مسئله حجاب همانگونه که در عالم واقع رعایت حجاب و عفاف ضروری است در اجتماع نیز رعایت این اصل الزامی بوده و همین موضوع در عرصه سینما نیز باید رعایت شود.

در این جا باید به این نکته مهم اشاره کرد که جمال و زیبایی زن نمی تواند منحصر به زیبایی ظاهری باشد چرا که انسان صرف ظاهر محض نیست.

حال نباید بازیگران ما از آرایش ظاهری بدون آراستگی باطنی و واقع برای فریب مخاطب استفاده کنند آنان برای داشتن جلوه مناسب زیبایی حقیقی علاوه بر داشتن حجاب اسلامی، باید نظافت مطلوب را در طرز لباس پوشیدن رعایت کنند و از دلبری های فریب گونه پرهیز داشته و باید برای تحقق زیبایی درون قناعت لازم را در گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و مناظره و نحوه برخورد ارائه دهند چنین حالتی را می توان همانا آراستگی زن نامید اگر شخصی از این موهبت بی بهره بود صرف آرایش برای جذب مخاطب شاید او را در ابتدا مجذوب کند اما این جز فریب دادن هیچ توجیه مناسب دیگری ندارد.

از طرفی باید زیبایی تفسیر شود زیبایی آن است که با مشاهده آن زیبایی در درون جوشیدن گرفته، روح به هیجان عاشقانه به سوی حق رسیده و رفتارهایی از سر لطف و خرد و اندیشه بر خواسته شود نه آن که باعث تحریک امیال و خواهش هایی گشته که انسان را از عشق الهی دور سازد زیرا هدف فیلم ساز و بازیگر مطمئنا این نیست که با ساخت یک فیلم فقط مخاطب را میخکوب در برخی از صحنه ها پای سینما اسیر کند بلکه می خواهد از خلق این اثر، پیام هایی داشته باشد که این پیام در جهت سازندگی شخصیت مخاطب باشد پس اگر هدف صرف جذب مخاطب باشد پس چه فرقی میان فیلم سازی های اسلامی و فیلم سازی های غربی وجود دارد؟

فصل سوم: زن، سینما، ترویج حجاب یا بدحجابی

از جمله خصوصیات هنر آن است که نقش بسیار مهمی از نظر تثبیت ارزش های اجتماعی و فردی اعم از دینی و ملی دارد در این میان شاید کمتر به مقوله پوشش بازیگران زن مسلمان در سینماها توجه کرده باشیم در حالی که حجاب پوششی است که بهترین معرف فرهنگ ملی و دینی ملل مسلمان بوده و به عنوان ارزش اسلامی و ضامن مصونیت اخلاقی و روانی زن در تمام عرصه های اجتماعی است لیکن در سینمای امروز ایران تا حدودی مورد بی مهری قرار گرفته و احتیاط لازم در این خصوص انجام نشده است.

آیا پوشش هنر پیشگامان زن در سینما و سینمای امروز ما واجد چنین خصوصیاتی هست یا خیر؟ و آنچه که شیوعش در جامعه و در میان جوانان، نگرانی بسیاری از معلمان، مربیان و دلسوزان نسل جوان را برانگیخته، به راحتی در لابه لای سکانسهای جذاب و تاثیر گذار فیلم های سینمایی و سریالهای تلویزیونی، معرفی، تبلیغ و ترویج می شود.

در این میدان، حجاب سنتی و برتر، کاملی چون چادر بیش از بقیه نمادها مورد تحقیر قرار می گیرد مثلا اگر زن با حجابی در فیلم ها و سریال هانشان می دهند معمولا نقش هایی مثل خدمتکار یا سرپرست خانواده با چند فرزند یتیم یا کسی است که از لحاظ اقتصادی و فرهنگی در درجه ی بسیار پایین قرار دارد در حالی که زنان بعضا بد حجاب از بالاترین منزلت و شان اجتماعی که دارای امکانات اقتصادی هستند نشان داده می شود یا حتی کسانی که در فیلم ها دارای نقش اول هستند و نقش محوری دارند بد حجاب در مقابل دوربین نشان داده می شوند.

عامل اساسی بسط چنین نگرشی در مورد شکل پوشش در عرصه هنرهای نمایشی زمان ما سه نکته است:

  1. اهمیتی که سینما گران برای جاذبه های تصویری قائلند.
  2. ناآشنائی برخی از دست اندرکاران سینمایی با حقیقت معارف دینی و اسلامی. [11]
  3. ناتوانی سینمای امروز در ترسیم چهره ی آرمانی زن که مورد پسند انقلاب، نظام و جامعه را برگزیند که در این میان بتواند هم مخاطب خود را جذب کند و هم حدود و موازین اسلامی را رعایت کرده باشد. [12]

در این جا با یک اشکال از سوی برخی هنرمندان مواجه می شویم که چرا در مورد حجاب زنان در فیلم ها این قدر سخت گیری می شود در حالی که بعضی از صحنه ها با حجاب امکان پذیر نیست؟ در جواب باید گفت: اگر ایجاد صحنه هایی لحاظ کردن حجاب اسلامی مخل به حجاب و فرهنگ حجاب است باید از ایجاد این صحنه ها جلوگیری کرد مثلا نمی توانیم دوربین را در اتاق خواب افراد ببریم زیرا لزومی به آن صحنه ها نیست.

از طرفی در ذات هنر ابداع و نوآوری وجود دارد و به قول گوته (هنر بیش از ان که زیبا باشد، آفریننده است.) پس خود کارگردانان و بازیگران باید به ابداع صحنه هایی بپردازنند که تضاد با حجاب و شئونات اسلامی نداشته باشد چون برخی اوقات این ابداع انجام نمی گیرد در بسیاری از آثار ما نمی توانیم منکر این واقعیت شویم که تقلیدی هستند همین موضوع موجب تخریب هنر سینما شده است که با اقتباس از غرب ما را با مشکلاتی از قبیل تعارض با شئونات اسلامی مواجه می سازد.

در ادامه جواب می توانیم بگوییم اگر ما معتقدیم که هنرمند اثر هنری خود را با همه هستی خود به وجود می آورد اگر حال آن زیبایی ظاهری که قرار است با بی حجابی این هنرمند به دست آورد تا بتواند مخاطب را جذب کند می تواند با آراستگی و نظافت ظاهر از طرفی و رعایت حجاب که موجب زیبایی درون و باطن می شود از طرف دیگر به جلب و جذب مخاطب در اثر خود بپردازد.

 

فصل چهارم: انتقادهایی از سینمای ایران در زمینه زن و حجاب

  1. تحقیر زنان محجبه در سینما با ارائه نقش های منفی (بی سواد، انعطاف ناپذیر، خدمتکار و ... )
  2. انعکاس حضور زن در عرصه های اجتماعی به صورت معارض با ارزش های مذهبی یا خنثی در فیلم های سینمایی.
  3. مطرح نشدن زن آرمانی و قهرمان در ادبیات داستانی مثلا پرداختن به زندگی خانوادگی رزمندگان در سطحی ترین شکل
  4. ارائه روابط صمیمانه و معارض با حکم مسلم قرآن بین دختر و پسر در فیلم های سینمایی.
  5. بهره برداری از هنرپیشگان با گریمی غیر متعارف در تبلیغات سینمایی.
  6. وجود فاصله عمیق بین نظر صاحبنظران در زمینه مسائل شرعی و عمل هنرمندان.
  7. بازگشت سینما در بعضی فیلم سازی ها که در آن به معرفی زن به عنوان یک شی زینتی می پردازد.
  8. محول کردن نقش های دست دوم و حتی منفی به زنان در سینما و سینما به تقلید از سینمای غرب و تاثیر از فیلم سازی ها.
  9. عدم شناخت شخصیت حقیقی و چند بعدی زنان و تاثیر عمیق و سازنده آن در عرصه های مختلف زندگی خانوادگی اجتماعی و توسط هنرمندان و استفاده از سوژه های تکراری کلیشه ای و سطحی در خصوص زنان.

فصل پنجم: ارائه راهکار

  1. تعمیق و توسعه باورهای دینی و عرضه ی آموزه های مذهبی در میان هنرمندان زن مسلمان
  2. تربیت هنرمندان و هنرپیشگان معتقد و متعهد به مبانی دینی تا از این راه ارزش های دینی در سینمای ما نه به عنوان یک عمل تحمیلی قانونی به عنوان دغدغه ای شخصی و باوری قلبی، ارادی و تمایلی خودجوش باشد و بتواند نقش ارزنده خویش را در فرهنگ سازی و انتقال دستمایه های دینی به چهارچوبه های فکری و فرهنگی جامعه ما، به مخاطبان جوان ایفا کند.
  3. محول کردن نقش های دست اول و تاثیر گذار و برخوردار از وجهه فرهنگی و طبقاتی بالا به زنان محجبه.
  4. خلق آثار هنری اسلامی، دینی، فقهی، تاثیرگذار در بینش و نگرش مردم برای عمل به دستورات الهی از جمله حجاب.
  5. به جای تکیه کردن به زیبایی ظاهری زنان بازیگر بیشتر تکیه کنیم به فیلم ها مدهایی که به درد جامعه و نسل جوان می پردازد و خلاقیقت در خلق و ابداع صحنه پردازی و تصویرپردازی برای جذب و تاثیر گذاری در مخاطب.
  6. بررسی ضعفها و نقایص شخصیت پردازی زنان در سینما.
  7. بررسی راهکارهای لازم جهت آشنائی اصحاب هند اعم از زن و مرد با قدر و منزلت انسانی و اسلامی زن مسلمان.
  8. لزوم توجه به فرهنگ و اداب و رسوم مردم در سوژه های سینمایی خصوصا در مورد زنان.
  9. بررسی راهکارهای مناسب جهت تهیه فیلم هایی با محتوای ارزشی و مخاطب پسند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۵
حسین شبرنگی

خانواده

تزلزل بنیان خانواده ها اصلی ترین هدف ماهواره ها
یکی از موضوعات همیشگی برنامه ها و سریال های ماهواره ای نشان دادن آزاد و بی قید و بند، خیانت زن به شوهر است، این روند اگر چه در ابتدا شاید از نظر بیننده دارای قبح و زشتی باشد اما کم کم با تماشا و عادت چشم به دیدن این صحنه ها و شنیدن گوش از روایت این خیانت ها، به طور خودکار " قبح زدایی" صورت می گیرد
 
آرزوی دیرینه غرب که برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی مضایقه نمی کند، تحقق دهکده جهانی یا به عبارتی "توسعه پایدار مبتنی بر جهانی سازی" است.
غرب طی 300 سال و شرق در 70 سال مبارزه برای دین زدایی در جهان با پیروزی اینقلاب اسلامی مبتنی بر شریعت اسلام، تمام معادلات خود را نقش بر آب دید تا جایی که فروپاشی حکومت الحادی مبتنی بر مارکسیسم بلوک شرق، به صدا در آمدن زنگ خطری برای قدرت های بلوک غرب به شمار رفت.
این نخستین رویارویی فرهنگ و تمدن اسلامی با فرهنگ و تمدن غربی در عصر نوین بود و با پیروزی انقلاب اسلامی عملا هویت نوین فرهنگی و دینی وارد معادلات بین المللی شد.
اما چند سالی بعد از وقوع انقلاب اسلامی یعنی درست از سال 1990 اندیشمندان کشورهای غربی سه محور 1) دیانت مبتنی بر اندیشه های انسان محور، 2) توسعه پایدار مبتنی بر جهانی سازی  با تبدیل موضوعات ساده به موضوعات جهانی و  ارتباطات مبتنی بر رسانه های فراگیر  را برای سلطه فرهنگی و مبارزه با تمدن های بزرگ، جای گزین سه محور نظامی گری، فرهنگ مبتنی بر لیبرال دمکمراسی و اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد کردند.
در این میان محور سوم یا "رسانه های فراگیر" در نقش مهم ترین بازوان جهانی شدن موضوعات، مورد استفاده قرار گرفتند و  از ده دوم قرن 21 این موضوع علنی تر شده است .
تاجایی که رسانه ها به عنوان بازوی دیپلماسی عمومی سیاست مداران و نظام غرب، بر اساس این تفکر نهادینه شده که « تمدن اسلامی، بزرگترین تهدید برای تمدن غرب است»  به مبارزه با اسلام و المان های اسلامی پرداختند.
آنها به خوبی دریافته بودند که سبک زندگی اسلامی با آموزه های غربی سازگاری ندارد و افکار عجین شده با دین، در مسیر مشخص شده فرهنگ غربی قدم برنمی دارد. چرا که در هیچ شرایطی صاحبان فرهنگ متعالی در برابر فرهنگ های دست چندمی و ضعیف سر تعظیم فرود نمی آورد.
در این میان یکی از اصلی ترین راهکارهای غرب، برای رسیدن به اهداف شومش فاسد کردن جامعه مسلمانان است، روشی که در ذهن آنها نقطه روشنی چون پیروزی در "نبرد آندلس " را دارد.
یکی از دلایل بزرگ شکست مسلمان در این جنگ خودباختگی فرهنگی با به عبارتی « رخت بربستن فرهنگ ملى ـ مذهبى آنان و خود باختگى شان در برابر فرهنگ بیگانه بود.»
غرب امروزه نیز اهداف خود را بر این اساس پایه ریزی کرده است و می گوید: « اگر بتوانیم جوان مسلمان را، به ورطه فاسد بکشانیم، بدون تردید می توانیم این مانع بزرگ را از سر راه خود برداریم.»
در این جنگ که  رسانه های نوین چون اینترنت و شبکه های ماهواره ای، جای سربازان یونیفورم پوش و موشک های دوربرد و اسلحه ای قوی را گرفته اند، از دریچه چشمان، اتاق فکر و ارزش های مسملمانان را مورد هدف قرار داده اند و در این هدف گیری فروپاشی خانواده به عنوان اصلی ترین هدف مورد هجوم سنگین رسانه ای قرار گرفته است.
نکته قابل تأمل این است که این شبیخون فرهنگی – به تعبیر مقام معظم رهبری- برنامه ای فرا نسل کنونی را در نظر دارد و باید بدون کم و کاست به نسل های بعدی هم سرایت کند از این رو  نقش اول تربیت و پرورش فرهنگی خانواده یعنی همسر، مادر و دختر خانواده در رأس هدف قرار دارد.
ابعاد اصلی این هدف گزاری را می توان در برنامه های ماهواره ای به
الف) تبدیل خانواده های سنتی به خانواده های بی قید :
خانواده های سنتی بر اساس قید و بند هایی که ریشه های دینی دارد، استوارند؛ از این رو به تمسخر گرفتن، تحقیر کردن و امروزی ندانستن ارزش ها و قیدهای موجود در خانواده سنتی چون رعایت پوشش مناسب مادر و خواهر در برابر برادر، قبح زدایی از روابط نامشروع در میان محارم، از بین بردن جایگاه ویژه والدین مخصوصا خارج کردن پدر از محوریت خانواده، بی توجهی والدین نسبت به دغدغه های فرزندان و ... در نهایت از بین رفتن عشق مقدس زن و شوهر و ایجاد زمینه های خیانت زن به مرد یا بالعکس با ایجاد فضاهای ذهنی در سریال ها و برنامه های ماهواره ای ، بدون شک در یک فرایند نه چندان طولانی استحکام بنیان خانواده ها را متزلزل و تخریب می کند.
جوانان و فرزندان در چنین خانواده های از هم پاشیده فرهنگی بیشترین تمایل را به انحرافات جنسی، تبدیل شدن به افرادی با ظاهر غیر همجنس، همجنس گرایی و تجاوز به محارم را پیدا می کنند.
ب) ترویج خیانت زن به شوهر
یکی از موضوعات همیشگی برنامه ها و سریال های ماهواره ای نشان دادن آزاد و بی قید و بند، خیانت زن به شوهر است، این روند اگر چه در ابتدا شاید از نظر بیننده دارای قبح و زشتی باشد اما کم کم با تماشا و عادت چشم به دیدن این صحنه ها و شنیدن گوش از روایت این خیانت ها، به طور خودکار " قبح زدایی" صورت می گیرد و این قبح زدایی را می توان به سایر پیام های ضد اخلاقی برنامه های ماهواره ای تعمیم داد.
اما در جامعه مذهبی یک از مقدس ترین و زیباترین عشق ها و مودت ها ، عشق بین زن و شوهر است که می توان آن را مایه حیات سالم و قدرت همه جانبه جامعه اسلامی دانست، چرا که باعث عدم انحرافات در جامعه و قدرت کلی نظام اسلامی است.
استحکام بنیان خانواده یکی دیگر از کارکردهای وفاداری زن و شوهر است و برنامه اصلی شبکه های ماهواره ای با ترویج خیانت زن به شوهر در غالب پیام های فمنیستی، خدشه وارد کردن به این مهم است و مأنوس شدن زنان ، در ساعات طولانی با این فیلم ها و سریال ها اصلی ترین دلیل افزایش خیانت زن به شوهر در جامعه است ؛ اگر چه نباید در این میان تحریک مرد به خیانت به زن را نیز فراموش کرد.
پ ) از بین بردن مفهوم مقدس خانواده
برنامه های غرب برای خانواده در دو بعد : 1) تزلزل و فروپاشی بنیان خانواده های تشکیل شده 2) جلوگیری از تشکیل بنیان مقدسی به نام خانواده ؛ طراحی شده است.
در این میان تشکیل خانواده چون سلول زندان به تصویر کشیده می شود!‌ ترویج هم خانگی به به جای ازدواج های رسمی، ترویج ازدواج های سفید با از بین بردن قبح اربتاط دختر و پسر،‌ حتی تا مرز باردار شدن ، همجنس گرایی از پیام های فرهنگی است که با از بین رفتن قید و بندهای خانواده،  متزلزل شدن بنیان خانواده و عدم آشنایی با عشق واقعی بین زن و شوهر به راحتی امکان پذیر می شود.
در این صورت است که می بینیم درصدی از مجردهای جامعه را کسانی تشکیل می دهند که به جای همسر ، "هم خانه " و به جای خانواده " خانه سفید" دارند و این عدم مسئولیت زن و مرد نسبت به شخصی که عنوان همسری یا شوهری را در روابط جای گزین " دوست و همخوابه" کرده اند؛ تنوع طلبی و بی غیرتی را از مرز های شخصی و خانوادگی به مرزهای اجتماعی می رساند.
کم رنگ و بی ارزش کردن مفهوم غیرت
ناموس از مفاهیم و ارزش های نظام اخلاقی در جامعه اسلامی است، حافظت و مراقبت از ناموس در ابعاد مختلف احکام الهی ، شریعت ، آبرو، نیک نامی،‌عصمت و شرف، حفظ عفت (خواهر یا مادر یا همسر) مرد که وظیفۀ حفظ حرمت آن‌ها بر عهدۀ اوست ، افتخار  و وظیفه مرد مسلمان است .
 
غیرت به جا را می توان یکی از موانع مهم انحراف در خانواده دانست، دیدن برنامه های ماهواره ای به حد زیادی می تواند این غیرت را به بی توجهی، بی مسئولیتی و عدم حساسیت نسبت به برخی از رفتارهای انحرافی زنان و فرزندان خانواده تبدیل کند.
در این شرایط راهکار مرد برای نادیده گرفتن و در جریان انحرافات قرار نگرفتن اعضای خانواده کم کردن " حساسیت ها " است. این گونه است که مرد کم کم حساسیت خود را نسبت به پوشش نامناسب یا حتی تحریک کننده همسر و دخترانش از دست می دهد، در قبال نگاه های تیز و هوس ران و لذت جویی دیگران بر محارم خود با این ضربه کاری! که من هم از زنان آنها لذت می برم!!‌ خویشتن داری عجیب و خارج از عرفی نشان می دهد.
بنابر تعبیری این مردان که غیرت خود را در برابر فرهنگ غرب باخته اند، نه تنها دیگر محافظان عفت و ناموس نیستند بلکه نقش سربازان دشمن در زمین خودی را بازی می کنند و بی آنکه بدانند آب در آسیاب دشمن می ریزند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۷
حسین شبرنگی


اعتیاد و فرو پاشی خانواده

اعتیاد و فرو پاشی خانواده

اعتیاد به خاطر هزینه سنگینی که دارد، ثروتمندترین خانواده ها را نیز پس از مدتی به تناسب، دچار مشکلات مالی می‌نماید. فشاری کهاعضای خانواده محکوم به تحمل آن می‌باشند. بیشتر بخوانید »

عواقب ناآگاهی نسبت به حقوق همسر

عواقب ناآگاهی نسبت به حقوق همسر

یکی از عوامل تزلزل خانواده، عدم آشنایی زن و مرد به حقوق همسر خود است. در مناسبات اجتماعی و معاملات، معمولاً برای عقد یک قرار داد اجاره، ما خود را موظف می‌دانیم نسبت به حقوق یکدیگر آشنا باشیم که هیچ یک از طرفین متضرر نگردد. بیشتر بخوانید »

سست شدن باورهای دینی در محیط خانواده

سست شدن باورهای دینی در محیط خانواده

بدون تردید از مهم ترین عوامل پیوند پایدار، ازدواج موفق و زندگی آرام، همسویی بینش و باورهای دینی و پایبندی عملی زوجین به ارزش ها و فرایض عرشی است، بر همین اساس مردان و زنان خدا باور در آرزوی داشتن همسری مؤمن و نیک سیرت هستند. بیشتر بخوانید »

بد زبانی ، یعنی زندگی تلخ

بد زبانی ، یعنی زندگی تلخ

یکی از عوامل که سردی و بی مهری را در محیط خانواده حاکم می گرداند بد زبانی و دشنام دادن است. هر قدر محیط خانواده از اصالت و نجابت فاصله داشته باشد بد زبانی و دشنام دادن زشت تر و رکیک تر انجام می شود. بیشتر بخوانید »

زشتی عیب جویی در زندگی خانوادگی

زشتی عیب جویی در زندگی خانوادگی

یکی از عوامل تزلزل خانواده، عیب جویی همسران نسبت به هم است. در قرآن به این مسئله اشاره دارد که زن و مرد همانند لباس هم هستند. همسران نمونه، با لباس محبتی که بر جسم و جان هم می‌پوشانند، کاستی‌های یکدیگر را از دید دیگران مستور می‌دارند. بیشتر بخوانید »

اسراف ، تبذیر و بخل در زندگی خانوادگی

اسراف ، تبذیر و بخل در زندگی خانوادگی

امروز یکی از اشتباهاتی که برخی از خانواده‌ها انجام می‌دهند، اسراف در شئون زندگی است؛ اعم از عروسی یا عزاداری. خانواده‌ها گاه به اعمالی می‌پردازند که از شأن آنان خارج است، در نتیجه به دشواری و مشکلات فراوانی برخورد می‌کنند. بیشتر بخوانید »

سوء ظن و بد گمانی در خانواده

سوء ظن و بد گمانی در خانواده

یکی از عوامل تزلزل خانواده، بد گمانی و سوء ظن همسران نسبت به هم است که این مسأله متأسفانه تا جایی پیش رفته است که بعضی مردها دچار بیماریی به نام « بد دلی » و تعدادی از زن ها دچاربیماری به نام « بد بینی » گشته اند. بیشتر بخوانید »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۱
حسین شبرنگی


آسیب های خانواده از دیدگاه قرآن و روایات

عوامل تهدیدکننده کیان خانواده

خانواده

اشاره:

آنچه در پی می آید تحلیلی پیرامون آسیب های جدی تهدیدکننده کیان خانواده است که براساس روایات و آموزه های ائمه اطهار(ع) استخراج و تدوین شده است. این آسیبها شامل آسیبهای کلی مربوط به خانواده و آسیبهای مربوط به زن و شوهر است.

گفتنی است این مطلب از کتاب تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث انتخاب گردیده که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم:

خانواده، مانند همه نهادهای پرارزش، درمعرض انواع آسیب ها و آفت هایی است که سلامتی، استواری و پویایی آن را تهدید می کند. پیشوایان بزرگ اسلام، درکنار تبیین تحکیم خانواده، رهنمودهای بسیارمهم و ارزنده ای را در جهت پیشگیری از این آفات ارائه کرده اند.

نکته جالب توجه این که بسیاری از این رهنمودها، همخوان با پژوهش های میدانی مرتبط با عوامل فروپاشی خانواده است. این پژوهش ها- که گستره وسیعی از کارهای میدانی و تحقیقات آماری و جامعه شناختی را در برمی گیرند- درواقع، زنگ خطر پرآوایی را برای مسئولان فرهنگی جامعه ها به صدا درمی آورند؛ خطری که حتی بسیاری از خانواده های اصیل و مذهبی را نیز به طور جدی تهدید می کند. از این رو، آشنایی با رهنمودهای اسلام در این زمینه - بویژه برای خانواده های متدین مذهبی- می تواند بسیار کارساز باشد.


رهنمودها به سه دسته تقسیم می شوند:

الف. آسیب های کلی خانواده؛

ب. آسیب هایی مرتبط با مرد؛

ج. آسیب های مرتبط با زن.

 

الف- آسیب های کلی

این گونه آسیب ها، آفاتی هستند که معمولا از ناحیه زن و یا شوهر نیستند؛ بلکه پدر یا مادر و یا اشخاص دیگر، آنها را ایجاد می کنند. البته در برخی از موارد، ممکن است مرد یا زن نیز در شکل گیری آنها سهیم باشند. این آسیب ها عبارت اند از:

1. تحمیل پیوند زناشویی

نخستین شرط تشکیل خانواده پایدار، آزادی دختر و پسر در انتخاب همسر و تحمیل نکردن پیوند زناشویی بر آنها است. سخنی از پیامبر خدا(ص) درباره منشأ روانی الفت و اختلاف همسران، نقل شده که می فرماید:

الارواح جنود مجنده، فما تعارف منها ائتلف، و ما تناکر منها اختلف.

روح ها ]همچون[ سپاهیانی هستند فراهم آمده، که هر کدام از آنها با هم، آشنایی ]و سازگاری[ داشته باشند، با هم الفت می گیرند و هر کدام از آنها که با هم ناآشنا باشند، با هم اختلاف پیدا می کنند. (دوستی در قرآن و حدیث: ص88 حدیث160)

بدین سان، طبیعی است که ازدواج های تحمیلی، پایدار نمی مانند. کلینی، گزارش کرده که شخصی به نام ابن أبی یعفور از امام صادق(ع) می پرسد: من مایلم با زنی ازدواج کنم؛ ولی پدر و مادرم می خواهند که با زن دیگری ازدواج نمایم. چه کنم؟ امام(ع) پاسخ داد.

تزوج التی هویت، ودع التی یهوی ابواک.

با کسی ازدواج کن که خودت می خواهی و آن شخصی را که پدر و مادرت می خواهند، رهاکن!

در روایتی دیگر از جابربن عبدالله آمده که مردی نزد پیامبر آمد و گفت: دختر یتیمی پیش ماست که دو مرد از او خواستگاری کرده اند: یکی توانگر و دیگری تنگ دست. او مرد فقیر را می خواهد و ما به توانگر تمایل داریم!

پیامبر(ص) فرمود:لم یرللمتحابین مثل النکاح.

برای دو دلداده، چیزی همانند ازدواج، دیده نشده است.

پیامبر(ص) به روشنی اعلام می کنند که دو طرف ازدواج در انتخاب همسر، آزادند و ثروت نمی تواند جایگزین محبت دو نفری که به هم علاقه مند هستند، گردد.جامعه شناسان نیز از دیرباز، ازدواج های تحمیلی را زمینه ساز اختلافات خانوادگی و فروپاشی خانواده می دانند و برخی، این گونه ازدواج ها را به فروش دختران، تشبیه کرده اند.

البته باید توجه داشت که راهنمایی پدر و مادر برای انتخاب همسر مناسب، فوق العاده ضروری است و جوانان باید بدانند که در تشکیل خانواده بی نیاز از بهره گیری از مشورت والدین خود نیستند. هر چند در نهایت، خود آنها هستند که باید همسر آینده شان را انتخاب کنند، نه پدر و مادر!

کلینی، گزارش کرده که شخصی به نام ابن أبی یعفور از امام صادق(ع) می پرسد: من مایلم با زنی ازدواج کنم؛ ولی پدر و مادرم می خواهند که با زن دیگری ازدواج نمایم. چه کنم؟ امام(ع) پاسخ داد. تزوج التی هویت، ودع التی یهوی ابواک. با کسی ازدواج کن که خودت می خواهی و آن شخصی را که پدر و مادرت می خواهند، رهاکن!

2. مهریه سنگین

حکمت وجود مهریه، تعدیل روابط زن و مرد و نیز پیوند دادن آنها به یکدیگر است. مهریه، از آن جا پدید آمد که در متن خلقت، نقش هر یک از زن و مرد، مغایر نقشه دیگری است. مرد، در مقابل غریزه، از زن ناتوان تر است. این ویژگی، همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود. برعکس، مرد را وادار کرده است که به زن، اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او اقدام نماید. یکی از آن اقدامات، این بوده که مرد برای جلب رضای همسر و به احترام موافقت او، هدیه ای نثار او می کرده است.

مهریه

مهریه، با حیا و عفاف زن، هم ریشه است. زن به الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد. قرآن کریم، با لطافت و ظرافت بی نظیر می فرماید:

«کابین زنان را ]که به آنها تعلق دارد و[ عطیه ای است از شما به آنها، به خودشان بدهید. (نساء/4)

در این آیه کوتاه، به سه نکته اساسی اشاره شده است:

یک. از مهریه، با نام «صدقه» (به ضم دال) یاد شده، از ماده «صدق» بدان جهت که نشانه صداقت و راستین بودن علاقه مرد است.

دو. الحاق ضمیر «هن» به «صدقات»، اشاره به آن است که مهریه، به خود زن تعلق دارد، نه پدر و مادر وی و به اصطلاح، «شیربها» نیست.

سه. کلمه «نحله»، به روشنی دلالت دارد که مهریه، در واقع، چیزی جز هدیه و پیشکش مرد به زن نیست.

اما نکته مهمی که در آسیب شناسی خانواده باید به آن توجه داشت، این است که میزان مهریه، نباید با حکمت آن در تضاد باشد، چون در این صورت، آفت تحکیم نهاد خانواده می گردد. 1

مهریه، باید حقیقتاً مفهوم هدیه را به ذهن تداعی کند، نه داد و ستد و گروگانگیری را. از این رو، سنگینی مهریه، نشانه شوربختی زن، و سبکی آن، نشانه برکت زن شناخته شده است، مانند روایتی از پیامبر(ع) که می فرماید:

خیر الصداق أیسره.

بهترین مهریه، سبک ترین آن است.

در حدیثی دیگر آمده است: لاتغالوا بمهور النساء، فانما هی سقیا الله سبحانه.

در مهریه های زنان، زیاده روی نکنید؛ چرا که زنان، در واقع، باران خداوند سبحان اند.

همچنین سنگینی مهریه، موجب کینه و دشمنی خانوادگی معرفی شده است:

«در مهریه، آسان بگیرید؛ زیرا مرد، با این که مهریه]ی سنگینی[ را به زن می پردازد. اما کینه آن، نسبت به زن، در دلش می ماند.»

در جای دیگری، این تعبیر آمده است: لاتغالوا بمهور النساء، فتکون عداوه .در مهریه های زنان، زیاده روی نکنید؛ چون مایه دشمنی می شود.

 

3- ازدواج با انگیزه های غیرارزشی

نخستین ادب از آداب تشکیل خانواده، درستی انگیزه آن است، از این رو، ازدواج کردن با هدف تقویت طایفه، خودنمایی، شهرت طلبی، و بهره گیری از ثروت یا موقعیت خانوادگی همسر، ضدارزش و نکوهیده شمرده شده است.

موضوع قابل توجه، این است که رعایت نکردن این ادب، آفت نهاد خانواده و زمینه ساز فروپاشی آن است. از پیامبر خدا ص) روایت شده که می فرماید:

لاتزوجوا النساء علی قراباتهن، فانه یکون من ذلک القطیعه .

زنان را ]به خاطر تقویت روابط خویشاوندی[ با خویشاوندانشان تزویج نکنید؛ زیرا این کار، به بریده شدن روابط خویشی می انجامد.

و نیز روایت شده است که فرمود: «هر کس با زنی، به خاطر قدرتش ازدواج کند، خداوند، جز بر خواری او نمی افزاید و هر کس با زنی، به خاطر دارایی اش ازدواج کند، خداوند، جز بر ناداری او نمی افزاید! و هرکس با زنی، به خاطر بزرگ زادگی اش ازدواج کند، خداوند، جز بر پستی او نمی افزاید و هر کس با زنی، فقط برای این ازدواج کند که چشمش را ]از حرام و نامحرم[ فرو بپوشاند، یا دامنش را پاک نگه دارد، یا پیوند خویشاوندی اش را برقرار بدارد، خداوند، در آن مرد و زن برای یکدیگر برکت می دهد.

و در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که: «هرگاه مردی با زنی، به خاطر زیبایی یا دارایی اش ازدواج کند، به همان ]زیبایی یا دارایی[ واگذار می شود، و هرگاه به خاطر دینش با او ازدواج کند، خداوند، زیبایی و دارایی را نیز روزی اش می کند.

انگیزه های غیراخلاقی در ازدواج، از سوی خانواده های طرفین، آفت اصلی ترین ارکان تحکیم خانواده- یعنی محبت و قداست- است. از این رو، خانواده هایی که دچار این آفت اند، در معرض فروپاشی قرار می گیرند.

لاتغالوا بمهور النساء، فانما هی سقیا الله سبحانه. در مهریه های زنان، زیاده روی نکنید؛ چرا که زنان، در واقع، باران خداوند سبحان اند

ازدواج

4- ازدواج، پیش از رشد عقلی

هر چند روایات اسلامی، به خانواده ها تأکید کرده اند که هنگام بلوغ فرزندان، زمینه ازدواج آنها را فراهم کنند و به جوانان نیز توصیه کرده اند که برای حفظ پاک دامنی خود هرچه زودتر ازدواج نمایند، اما پیشوایان ما، ازدواج کودکان را- چنان که در برخی از اقوام رسم بوده- مصلحت نمی دانند. از این رو، طبق نقل مرحوم کلینی، امام(ع) در پاسخ به پرسش هشام بن حکم درباره این موضوع، فرمود: اذا زوجوا و هم صغارلم یکادوا یتألفوا.

چنانچه آنها را در خردسالی به ازدواج هم درآورید، به سختی ممکن است انس و الفتی میان آنها برقرار شود.

این سخن می تواند به این مفهوم باشد که ازدواج پیش از رشد عقلی زوجین، آفت تحکیم خانواده است و ممکن است به جدایی بینجامد. از این رو، برخی از پژوهش ها نشان می دهند که طلاق، در جوانانی که زیر نوزده سالگی ازدواج کرده اند، بیشتر از جوانانی است که پس از آن ازدواج کرده اند.

 

5. خویشاوند بودن هوو با همسر اول

بر پایه برخی روایات، ازدواج مرد با خویشاوندان همسر فعلی اش، آفت زندگی خانوادگی است. متن روایت پیامبر(ص) در این باره، چنین است:

لاتزوجوا النساء علی قراباتهن، فانه یکون من ذلک القطیعه .4

زنان را با خویشاوندانشان تزویج نکنید؛ زیرا این کار، به بریده شدن روابط خویشی می انجامد.

این سخن، بدین معناست که برای زن، تحمل هوویی که از نزدیکان و خویشان خودش باشد، مشکل تر است و این گونه ازدواج ها، موجب اختلاف خانوادگی و از عوامل فروپاشی خانواده است.

 

ب- آسیب های مرتبط با مرد

آسیب هایی که از ناحیه شوهر، نهاد خانواده را تهدید می کنند و چه بسا موجب فروپاشی آن می گردند، عبارت اند از:

1- آزار دادن همسر

زن، از محیط گرم خانواده خویش به درون خانه ای پا می نهد که همه چیز آن برای وی، تازه و بدون سابقه است. از جایی که به طور متعارف، خدمت گیرنده و محبت بیننده بوده، به سرایی قدم می نهد که خدمت و محبت در آن، دو سویه است. در این حالت، اگر در قبال محبت و تلاشی که بروز می دهد، پاسخ محبت آمیز نگیرد و حتی در عوض آن، آزار ببیند، دیر یا زود، از محبت دهی، دست می کشد و کانونی که باید با محبت و مودت گرم شود، به سردی می گراید. روشن است که کمتر همسری با این وضعیت، حاضر به ادامه زندگی است و اگر هم آن را ادامه دهد، چنین زندگی ای را نمی توان یک زندگی سالم و یک کانون پرحرارت خواند.

گفتنی است آزارهای روانی و جسمی، هر دو در این میان، یکسان عمل می کنند و شاید آزارهای زبانی و روانی، زیان های بیشتر و ضربه های کاری تری را به پیکار ازدواج وارد کنند. روایات، افزون بر کتک زدن زن، تحقیر او و حتی بغض و دشمنی درونی را هم زمینه فروپاشی تدریجی خانواده ها دانسته اند.

از پیامبر خدا(ص) روایت شده که می فرماید:

«هر کس به زنی آزار برساند تا آن زن ]با بخشیدن مهریه اش[، جان خود را از او بخرد، خدای تعالی برای آن مرد، به کیفری کمتر از آتش، رضایت نداده است؛ چرا که خداوند متعال برای زن، همان گونه به خشم می آید که به خاطر یتیم.» در حدیث دیگری آمده است:

هر مردی که به زنش سیلی بزند، خداوند به مالک- نگهبان دوزخ-، دستور می دهد که در آتش جهنم، هفتاد سیلی بر گونه او بزند و هر مردی از شما بر موی زنی مسلمان ]و نامحرم[ دست نهد، میخ هایی از آتش، در کف دست او می کوبد. همچنین از امام علی روایت شده است که می فرماید:

انهن أمانه الله عندکم، فلاتضاروهن و لاتعضلوهن.4

«زنان، امانت خدا در نزد شما هستند. بنابراین، به آنان آسیب نرسانید و با ایشان بدرفتاری نکنید.»از پیامبر خدا(ص) نیز روایت است که فرمود:

انی أتعجب ممن یضرب امراته و هو بالضرب أولی منها.

در شگفتم از کسی که زنش را می زند، در حالی که خود او، به کتک خوردن سزاوارتر است!

 

2-بدخویی

انسان های تندخو، گاه بدون آن که بخواهند، به دیگران آزار می رسانند. بسیاری از اینان بد ذات نیستند و دوست ندارند که دیگران- بویژه نزدیکان و خویشان و همسران خود- را اذیت کنند؛ اما حساسیت زیاد، حرارت و تندی اخلاقی و کم طاقتی ایشان، موجب می شود که دیگران از آنها دلخور و دل تنگ شوند و به صورت باری سنگین و تحمیلی بر دوش دیگران درآیند. این دسته، افزون بر آن که زندگی خود را آشفته می کنند، عیش دیگران را نیز منغص می سازند و محیط عصبی، حساس، شکننده و گاه در آستانه انفجار به وجود می آورند و خود و خانواده شان را در آن می سوزانند. اگر این وضعیت ادامه یابد و یا تشدید شود، اطرافیان و بویژه همسر، به مقابله به مثل با همسر و یا گریز از شوهر و حتی خانه، روی می آورد و اینها از هم پاشیدگی خانواده را در پی دارد.

آمار فعلی دادگاه های خانواده، بدخویی مرد را از علت های قابل توجه متلاشی شدن خانواده برمی شمرند. بر همین اساس، با وجود ترغیب به تزویج جوانان از سوی اسلام، امام رضا(ع) در راهنمایی حسین بن بشار که خویشاوند بدخویش به خواستگاری دخترش آمده است، می فرماید:لاتزوجه ان کان سیی الخلق اگر بدخلق است، دخترت را به همسری وی در نیاور.

از پیامبر خدا(ص) روایت شده که می فرماید: «هر کس به زنی آزار برساند تا آن زن ]با بخشیدن مهریه اش[، جان خود را از او بخرد، خدای تعالی برای آن مرد، به کیفری کمتر از آتش، رضایت نداده است؛ چرا که خداوند متعال برای زن، همان گونه به خشم می آید که به خاطر یتیم.»

3-بخل

خسیس

مؤمن، ادب شده خداوند است و هزینه زندگی خود را با کاهش و افزایش عطای الهی، تنظیم می کند. اگر خدا به او روزی دهد، وی هم به زندگی اش وسعت می دهد و اگر خدا نبخشد، به کسب حرام و طرق نامشروع، روی نمی آورد؛ اما انسان بخیل، در هر صورت، به کسی چیزی نمی دهد و احوالش را نزد خود نگاه می دارد. چنین شخصی، همه و حتی خود را نیز در تنگنا می گذارد و از پرداخت هزینه های اصلی خانواده نیز شانه خالی می کند و بدین سان، فشار سختی را به خانواده وارد می آورد؛ سختی ای که باتوجه به وضعیت مالی اش برای همسر و خانواده، توجیهی ندارد و تنها علت آن، خوی زشت بخل است. در این وضعیت، کمتر زنی تاب می آورد. او یا به دزدی پنهان از شوهر روی می آورد و یا حداقل در علاقه او به خود، تردید می کند و متقابلا، علاقه اش به همسر کاهش می یابد؛ زیرا خود را از دارایی و مال همسرش، کم ارزش تر می بیند.

از پیامبر خدا (ص) روایت شده که می فرماید: أبغض العباد الی الله من ضن علی عیاله.

منفورترین بندگان، نزد خداوند، کسی است که به خانواده اش بخل بورزد.

نیز می فرماید: شر الناس الضیق علی أهله. بدترین مردم، کسی است که بر خانواده اش تنگ بگیرد.

 

4-بی تدبیری

خانواده تازه تأسیس، با جاده ای ناهموار و گردنه هایی طولانی روبه روست. دو جوانی که هنوز جایگاه شغلی ثابتی برای خود نیافته اند، با بدهی های مربوط به: تعهدات مالی تحصیل و تهیه مسکن و یا هزینه های تولد و نگهداری فرزند نیز روبه رو می شوند. از سوی دیگر، به دلیل جوانی، زن، خواهان مصاحبت بیشتر شوهر با اوست و توقع دارد که شوهر، وقت بیشتری را برای با هم بودن بگذارد. خواسته ها و انتظارات پیشین خویشان، دوستان، همسایگان و همکاران را نیز باید افزود. از طرفی، مسئولیت های دینی و اجتماعی هر دو سوی ازدواج نیز وجود دارد. در چنین فضایی، تنها مدیریت عاقلانه و ماهرانه، می تواند خانواده را از این کشاکش سنگین برهاند و باتوجه به این که مدیریت خانواده در اسلام به مرد سپرده شده، این موضوع، اهمیت ویژه ای پیدا می کند. اگر مرد، فاقد مدیریت لازم باشد، خانواده، در گردابی از مشکلات حل نشدنی و گره های کور، فرو می رود و در این میان، رضایت و ارضای همسر فدا می شود و کانون خانواده، جایی برای شکایت ها و سرریز مشکلات حل ناشده می گردد. امام علی(ع) درباره این آفت خطرناک خانواده می فرماید:

آفه المعاش سوءالتدبیر.آفت زندگی، سوء تدبیر است.

و در حدیث دیگری از ایشان- که به فراتر از خانواده اشاره دارد- آمده است:سبب التدمیر سوءالتدبیر. علت ویرانی، سوءتدبیر است.

 

5- تنوع طلبی

اسلام با توجه به واقعیت فزونی تعداد زنان آماده ازدواج بر مردان، چند همسری را با رعایت شروطی سخت (مانند: عدالت) تجویز کرده است؛ اما این به معنای تنوع طلبی و رفتار خودخواهانه با زن نیست. هرگاه مرد بخواهد از این جواز شرعی و واقعیت اجتماعی، سوءاستفاده کند و بی هیچ دلیلی، همسرش را طلاق دهد، این کار نزد خداوند متعال منفور است. از امام باقر (ع) روایت شده که می فرماید:ان الله یبغض کل مطلاق ذواق.

خداوند از مردان پر طلاق و ازدواج و تنوع طلب، نفرت دارد.

بدین سان، تنوع طلبی یکی از آسیب های خطرناکی است که نهاد خانواده را تهدید می کند و مانع تحکیم این نهاد مقدس می گردد.

 

6- غیرت ورزی نابجا

زندگی مشترک، محدودکننده روابط جنسی است. در هر اجتماع و دینی، ازدواج، مرزهایی را برای روابط جنسی به وجود می آورد. در دین اسلام، این روابط، منحصر به خانواده می شود و از این رو، خیانت هر یک از دو سوی ازدواج، به معنای پیمان شکنی است. این نکته، قابل قبول همگان است؛ اما هرگاه حساسیت به این مسئله، از حد طبیعی خود بیرون رود و به صورت شک هایی بی جا و غیرت ورزی بدون دلیل درآید، زندگی را تلخ می کند و خانه را به صورت بازداشتگاهی درمی آورد که بازجوی آن، شریک زندگی است. کسی که باید بیشترین اعتماد را داشته باشد، بیشترین تردید را دارد. جالب توجه، آن که ابراز تردیدها و پرس وجوهای بی دلیل، همسر امین را نیز به سوی خیانت، سوق می دهد و او را در معرض خیانت به شوهر قرار می دهد. روایت تکان دهنده نهج البلاغه در این باره، بسیار صریح است. امام علی(ع) می فرماید:

از غیرت ورزیدن بیجا ]نسبت به زنان[ بپرهیز که آن، زن سالم را به بیماری ]و نادرستی[ می کشاند و پاک دامن را به اندیشه گناه.

اگر هم چنین نکند در دوستی ها و اظهار محبت های همسرش تردید جدی می نماید و از محبت خود نیز دریغ می کند و بدین سان، اصلی ترین رشته پیوند خانواده، سست می شود.

در پایان می افزاییم که هرگاه نگاه شوهر به جایی رسد که به همسر خود تهمت بزند و او را متهم به روابط جنسی خارج از ازدواج کند، درحالی که چنین نیست، به لعنت الهی دچار می شود. با توجه به فرآیند «لعان»(2) در فقه اسلامی، چنین شخصی، زندگی خود را در معرض تباهی قرار داده است و این زمینه را برای همسر خود به وجود می آورد تا با انجام دادن تشریفات قانونی، از او جدا شود.

 

ج- آسیب های مرتبط با زن

آسیب هایی که از ناحیه زن، نهاد خانواده را تهدید می کند و ممکن است به فروپاشی نهاد خانواده بینجامد، عبارت اند از:

1- آزار دادن شوهر

آزار دادن شوهر، همانند آزار دادن زن، موجب تزلزل بنیان خانواده است؛ زیرا در فرض آزاررسانی از سوی زن، مرد نیز واکنش همانند نشان می دهد و کانون زندگی، به معرکه درگیری و کشمکش تبدیل می شود و به تدریج، تحمل چنین وضعیتی برای هر دو سوی رابطه، سخت می شود. در این زندگی ها، محبت و اطاعت، جای خود را به سرپیچی و نفرت می دهد و در این حالت، روابط متعارف ازدواج به گونه ای دیگر تحقق می پذیرد. حتی در صورتی که شوهر تحمل کند و به مقابله به مثل نپردازد، از محبتش به همسر کاسته می شود و زندگی با عشق، به زندگی با نفرت، تبدیل می شود. این وضعیت غیرطبیعی، تنها تا آن جا ادامه می یابد که تنش های عصبی حاصل از این نگاه و رفتار، از آستانه تحمل طرفین درنگذرد. اما صادق(ع) در تعبیری لطیف، زن آزاررسان را از اسباب تکدر عیش می داند و می فرماید:

«هر زنی در دنیا شوهرش را آزار بدهد، همسر [تعیین شده] او از حوریان بهشتی می گوید: خدا تو را بکشد! او را میازار؛ زیرا او نزد تو میهمان است و به زودی، تو را ترک می کند و نزد ما می آید.»

گفتنی است به خشم آوردن شوهر نیز گونه ای آزار دادن اوست. از این رو، اگر زن در نیابد که چه رفتاری همسرش را خشمگین می کند و سپس آن را ناخودآگاه تکرار کند و یا با قصد آزار چنین کند، زمینه تزلزل خانواده را فراهم کرده است.

درحدیثی ازپیامبر(ص) آمده است: «برای هیچ زنی، حلال نیست که مچ و پای خویش را برای مردی جز شوهرش آشکار سازد. هرگاه چنین کند، پیوسته مورد لعنت و ناخشنودی خدا قرار می گیرد و خداوند، بر او خشم می گیرد و فرشتگان خدا لعنتش می کنند و برایش عذابی دردناک آماده می سازند»

زن و شوهر

2- ناسپاسی نسبت به شوهر

زن، بیشتر به محبت شوهر نیاز دارد و مرد، به سپاس گزاری زن. از این رو، در صورت عدم ارضای خواست روحی و یا واکنش متعارض با آن از سوی زن، علاقه مرد به زن آسیب می بیند و به تدریج، این واکنش دوسویه، زنجیری از گله گزاری و دلخوری درونی را پدید می آورد و بنیان خانواده را سست می نماید. لذا روایات اسلامی، به شدت زنان را از ناسپاسی لطف و محبت شوهران نهی کرده اند. به این روایت بنگرید:

لاینظرالله الی امراه لاتشکر لزوجها، و هی لاتستغنی عنه.خداوند، به زنی که از شوهرش سپاسگزاری نمی کند، با آن که شوهرش بی نیاز نیست، نگاه (با لطف و رحمت) نمی کند.

در روایت دیگری آمده است:ایما امراه قالت لزوجها: «ما رایت قط من وجهک خیرا» فقد حبط عملها

هر زنی که به شوهرش بگوید: «من هرگز از روی تو خیری ندیده ام»، اعمالش بر باد می رود.

 

3- انتظارات بی جا از شوهر

مرد به عنوان مسئول تشکیل، رشد و نگهداری خانواده می کوشد نیازهای اساسی خود و خانواده اش را تامین کند. این ویژگی یک خانواده سالم و متعارف است و جز در مواردی که مرد به اعتیاد و یا بیماری های اخلاقی و اجتماعی مبتلا می شود، همه جا چنین تلاشی وجود دارد. این وظیفه، چون تکلیفی الهی است، پس قابل منت گذاری بر زن هم نیست. اما مشکل از آن جا آغاز می شود که در شرایط خاص و تنگناهای مالی، شوهر توانایی تأمین خواسته های زن را ندارد و یا زن، به مقدار نیاز بسنده نمی کند. دراین دو حالت، اگر زن بر خواسته های خود پا ننهد و برای تامین آنها، به شوهرش فشار بیاورد، افزون بر به خشم آوردن خداوند متعال، زمینه ناراحتی شوهر را نیز فراهم می آورد.

دراین وضعیت، گاه پیش می آید که مرد، بر اثر سرزنش های زن، به دزدی و اختلاس و درآمدهای نامشروع روی می آورد و گاه به گریز از خانه و حتی اعتیاد کشیده می شود و یا در فرضی دردناک، به جدایی می اندیشد. درهمه فرض ها، آرامش روحی شوهر، کاهش می یابد و نگاه افسرده و یا عصبی او در روابط خانوادگی، بازتاب می یابد. این گونه است که اساسی ترین هدف ازدواج (یعنی آرامش زندگی) آسیب می بیند. از این رو، روایات اسلامی، زن را از وادارکردن شوهر به آنچه در توان او نیست، به شدت نهی کرده اند:

«هر زنی که در درخواست نفقه، بر شوهرش فشار آورد و خارج از توانش چیزی بر او تحمیل کند، خداوند، از او، نه توبه ای می پذیرد و نه کفاره ای، مگر آن که توبه کند و برگردد و در حد توانش، از او چیز بخواهد.»

 

4- منت نهادن بر شوهر

خانم هایی که از نظر ثروت و یا موقعیت خانوادگی، بر شوهر خود، برتری دارند، باید توجه داشته باشند که ثروت و موقعیت خانوادگی خود را به رخ شوهر کشیدن و منت نهادن بر او، آفت شیرینی زندگی خانوادگی، و گاه موجب فروپاشی آن است. در شماری از روایات، این برخورد غیراخلاقی، به شدت محکوم شده است:

«اگر زن، همه طلا و نقره های روی زمین را به خانه شوهرش ببرد، سپس روزی از روزها بر سر او بزند و بگوید: «تو کیستی؟ این دارایی، مال من است»، اعمالش بر باد می رود، اگرچه از عابدترین مردمان باشد، مگر آن که توبه کند و از سخنش برگردد و از شوهرش پوزش بخواهد.

 

5- مدارا نکردن با شوهر

گاهی اوقات، اخلاق و رفتار شوهر، مورد قبول همسرنیست و حتی ممکن است از نظر عرفی و شرعی هم پذیرفته نباشد؛ اما اصلاح آنها تنها ازطریق تحمل و شکیبایی و سپس تذکرات نرم و پله ای، امکان پذیر است. زن نمی تواند با چندماه زندگی مشترک، رفتار چندین ساله شوهر خود را تغییر دهد. از این رو باید بکوشد برای دوره گذار از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب، سیاست رفاقت و همراهی و همدلی را با شوهر درپیش گیرد و در همه موارد شرعی و عرفی، پیرو شوهر باشد تا به تدریج بتواند شوهر را با خود همراه کند. زوج های جوانی که از ابتدا و بدون مقدمه ای، خواستار تغییر همسر خود و به رنگ خود درآوردن او شده اند، در همان ابتدای راه، به چاله بگو و مگو و درگیری درغلتیده اند و نه تنها سودی از تذکرات و ناسازگاری خود ندیده اند که کانون خانواده را تا لبه پرتگاه آشفتگی و از هم پاشیدگی درآورده اند.

در روایتی از امام علی (ع) آمده است:شرالزوجات من لاتواتی. بدترین همسران، زنی است که سازگار نباشد.

 در روایتی از پیامبرخدا (ص) آمده است: هر زنی که بی جهت، از شوهر خود طلاق بخواهد، بوی بهشت بر او حرام است

6- خودآرایی برای غیرهمسر

لوازم آرایش

خودآرایی زن، برای غیرهمسر، یکی از خطرناک ترین آفت هایی است که کانون خانواده را تهدید می کند. درحدیثی ازپیامبر(ص) آمده است:

«برای هیچ زنی، حلال نیست که مچ و پای خویش را برای مردی جز شوهرش آشکار سازد. هرگاه چنین کند، پیوسته مورد لعنت و ناخشنودی خدا قرار می گیرد و خداوند، بر او خشم می گیرد و فرشتگان خدا لعنتش می کنند و برایش عذابی دردناک آماده می سازند»

این آفت خطرناک، زمینه ساز آلودگی زن و فروپاشی خانواده است و از این رو، مرد باید به عنوان مدیر خانواده، با همه توان از آن پیشگیری کند. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: هرگاه زن، خود را بیاراید و خوش بو کند و از درخانه اش بیرون برود و شوهر، به این، راضی باشد، به ازای هر قدمی که برمی دارد، برای شوهرش یک خانه در آتش ساخته می شود.

 

7-  تنوع طلبی

زن نیز ممکن است مانند مرد، به بیماری تنوع طلبی جنسی مبتلا شود و چون محدودیت او بیشتر است، این بیماری می تواند او را به درخواست طلاق و در برخی از موارد، به خیانت و گاه به قتل همسر، وادار سازد. از این رو، در روایات، تنوع طلبی جنسی زن، همانند تنوع طلبی مرد، نکوهش شده است. در روایتی از پیامبرخدا (ص) آمده است: هر زنی که بی جهت، از شوهر خود طلاق بخواهد، بوی بهشت بر او حرام است.

 

8- خیانت

خطرناکترین آفتی که از ناحیه زن، نهاد خانواده را تهدید می کند، خیانت (بویژه خیانت ناموسی) است. از پیامبرخدا(ص) درباره خطر این خیانت، روایت شده که می فرماید:

«چهار چیز کمرشکن هستند،... و زنی که شوهرش از او نگهداری می کند؛ ولی او به شوهرش خیانت می نماید.

برای پیشگیری از این آفت کمرشکن، هم مرد، مسئول است و هم زن. بدیهی است که زن و مرد، با عمل کردن به وظایف مشترک و اختصاصی خود، می توانند از این آفت، پیشگیری کنند؛ اما بی تردید، مسئولیت زن دراین باره، سنگین تر است. (منابع احادیث در خود کتاب «تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث» موجود است).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۴:۲۳
حسین شبرنگی


واژگان کلیدی:حضرت زهرا(س)، تحکیم خانواده، ازدواج، حسن سلوک، همسر. 
تاریخ، موطن حادثه ها و زمان، بستر ظهور و بروز پدیده هاست؛ پدیده هایی که دم به دم به سان قطره یا موجی به سواحل تاریخ برخورد کرده و محو می شوند. در این میان، آن دسته از وقایع و حوادثی که ریشه در اخلاص و توحید دارند، باقی مانده و موجی برخاسته از ناپیداکرانه ی موجودیت آن ها، در بستر تاریخ، ساری و جاری می شود؛ چنان که جهاد عاشوراییان، همه روزها و همه زمین ها را دربرگرفت و در همه عوالم درخشید. 

جلوه های رفتاری فاطمه (س) در محیط خانه و خانواده نیز جهادی دیگر بود که لوحی از اندیشه و حسن سلوک را در برابر همه قرون و اعصار گشود. وقتی چنین زنی پا به خانه بخت می گذارد و بر عرش همسری و مادری می نشیند، لحظه لحظه ی حیاتش، تاریخ و جغرافیای آرمانی ترین خانواده را رقم می زند و سرای او در سرسرای تاریخ، اسوه می شود. 

اخلاص، مهمترین سرّ جاودانگی حیات فاطمه (س) است. فاطمه (س) از حیات و ممات خویش، جز خداوند، اراده نفرمود. حضرت (س) موفق ترین بانوی هستی در کامروایی از زندگی، عشق همسر و فرزند بود و از آن جا که حیات خانوادگی خود را نیز برای خداوند می خواست، چنین دعا می فرمود: 

«... احینی ما عملت الحیاة خیراً لی و توفنی اذا کانت خیراً لی، اللهم انی اسألک کلمة الاخلاص...» (مجلسی، 1404ق: ج91، ص225)، «خداوندا، مادامی که می دانی در زندگی من خیری است، مرا زنده بدار و آن زمان که مرگ برای من بهتر است، مرا بمیران. خدای من، من از تو کلمه ی اخلاص را مسئلت دارم.» 

معمولاً زنانی که از کانون خانواده ارضا شده و کامروایند، چنان به زندگی دل می بندند و از آن خرسندند که آن را با چیز دیگری معامله نمی کنند؛ ولی فاطمه (س)، حیات خود را با خداوند معامله کرد. وی در همه ی اعمال و رفتارش جز محبت و رضایت دوست، چیزی در نظر نداشت و تحقق این معنا را از درگاه دوست تقاضا نموده و می فرمود: «اللهم انی اسئلک بماتحب و ترضی.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص227) فاطمه (س) عشق و محبت به همسر و فرزندانش را نیز، در ظلّ محبت خداوند طلب می کرد؛ چنان که در مقام نیایش با خداوند که منتهای آرزویش بود، این سان مناجات می کرد: «اللهم اجعلنا ممن کانه یراک الی یوم القیامة الذی فیه یلقاک و لاتمتنا الا علی رضاک. اللهم واجعلنا ممن اخلص لک بعلمه و احبک فی جمیع خلقه...» (مجلسی، 1404ق: ج87 ، ص338)، «خدایا! مرا قرار بده از کسانی که تو را تا روز قیامت (که در آن روز همه مشاهده ات می کنند) در نظر دارند و ما را به جز بر حال رضایت خودت نمیران. خدای من، ما را از کسانی قرار بده که عمل خودشان را برای تو خالص می نمایند و تو را در همه ی خلایق دوست دارند.» 

فراز شریف «واحبک فی جمیع خلقه»، با تحلیل عرفانی، حائز نکات بسیار بلند توحیدی است و نشان دهنده ی این معناست که این بانوی موحد و مخلص، خداوند را در مظاهر خلقی می دیده و محبت او به مظاهر خلق نیز به واسطه ی حب ذاتی به ذات ظاهر بوده است، نه به مظهر؛ یعنی حد واسط محبت فاطمه (س) به همسر و فرزندانش نیز، چیزی جز محبت خداوند نبوده است. 
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست      عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست 

حضرت (س) در اوج علاقه ی بسیار زیادی که نسبت به همسرش، علی(ع)، داشت، در فرازهایی از سخنان و مناجاتش پرده از لایه های درونی قلب خود برمی دارد و می فرماید: «یا رب لیست من احد غیرک تثلج بها صدری و تسرّ بها نفسی و تقربها عینی»، «خداوندا، هیچ احدی به جز تو سینه ام را خنک نمی کند و نفسم را مسرور و شادمان نمی نماید و هیچ کس جز تو چشم مرا روشنی نمی دهد.» (قیومی، 1374: ص48) 

حضرت فاطمه (س) در زندگی خانوادگی، هر وقت تقاضایی داشت، آن را با رضایت خدا می سنجید و رضایت خدا را بر رضایت خویش مقدم می دانست. به عنوان نمونه، در یک حاجت مشروع، مثل تقاضای خادم، وقتی با پیشنهاد پیامبر(ص) مبنی بر جایگزین نمودن اذکار و تسبیحات به جای خادم مواجه می شود، چنین می فرماید: «رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله.» (شیخ بهایی، 1411ق: ص49) ایشان سه بار می فرماید: «من به آن چه که خدا و رسول(ص) راضی اند، رضایت می دهم.» 

فاطمه (س) محبت فرزندان و پاره های قلب خود را نیز با خداوند معامله می کرد. چنان که وقتی پیامبر(ص) ایشان را از ماجرای شهادت امام حسین(ع) و واقعه ی خونبار کربلا آگاه فرمود، فاطمه (س) کلمه استرجاع را بر زبان جاری کرد و گریست و آن گاه فرمود: «یا ابة! سلّمت و رضیت و توکّلت علی الله» (کوفی، 1410ق: ص55)، «پدرم، من تسلیم شدم و رضایت دادم و به خداوند توکل می کنم.» 
مسلم است کسی که همه ی وجودش و همه ی محبتش را با رضایت خدا معامله می کند، به آن جا می رسد که خداوند رضایت او را ملاک رضایت خود و غضب وی را معیار غضب خود قرار می دهد. 
بینش فاطمی در انتزاعی ترین لایه های فلسفی و معرفتی، با مسائل عینی و واقعیت های ملموس در ارتباط است. ابعاد نظری شخصیت جامع حضرت فاطمه (س) با عرصه ی مسائل خانوادگی و همسرداری ایشان، پیوندی ناگسستنی و معنی دار دارد. حضرت فاطمه (س) الگوی جامع شخصیت زن مسلمان اسوه ای است که همه ی مناسبت های استغراق در بحر توحید و وحدانیت را با تمامی شئونات مربوط به عالم کثرت جمع کرده است. وجود بی کرانه ی حضرت فاطمه زهرا (س)، مجموعه ای صالح و کامل از تجسم همه ی خوبی ها و زیبایی ها است. 
یکپارچگی و وحدت شخصیت در وجودهای مبارک و متعالی، در چنان اوجی است که همه ی حرکات و سکنات در پرتو آن، یک معنای خاص پیدا می کند و آن معنی چیزی جز عبودیت و عشق ورزی به حقیقت الحقایق نیست. معنای احترام به همسر و رحمت بر فرزند، در وجود حضرت فاطمه (س)، معنایی جز احترام به خالق و رحمت بر جلوه های او ندارد. بنابراین، نظام رفتاری فاطمی در شئونات خانوادگی، متشکل، منسجم و یکپارچه است. بخش توحیدی این نظام، مجموعه ای دقیق است که در آرمانی ترین اشکال، سازمان یافته است و بین اجزای این رفتار، هیچ نوع خلل، تضاد و تضاربی وجود ندارد و به همین جهت، سازمان نظام مند سیره ی فاطمی در شئونات خانوادگی، این قابلیت را دارد که بتوان از آن قوانین عمومی و خصوصی را انتزاع نمود. روابط کوچک و بزرگ داخلی یا خارجی این سازمان رفتاری، الله محوری است و خداوند در همه ی شبکه های ارتباطی، جلوه های فعل و قول و تقریر فاطمی حضور دارد. در کانون خانه و خانواده وی، خدا موج می زند و پروردگار عامل مهم بستگی همه ی اجزای اندیشه فاطمی است. عاملی که سبب جامعیت عمل و نظر در وجود حضرت فاطمه (س) می شود، فقط و فقط خداوند است. 

اغلب شخصیت ها تنها در معدودی از سویه ها و زمینه های وجودی خود به بلوغ می رسند و از آن جا که دارای اعتدال و جامعیت نیستند، نمی توانند از معارف نظری خود در رابطه با کم و کیف انجام اعمال مدد گیرند. بنابراین، چون حیطه ی عقل نظری و عقل عملی ایشان از هم جدا است، نمی توانند معرفت کلی را با معارف جزئی درآمیزند و هرچند که در وادی اندیشه پیشتازند، لیکن در عرصه و میدان عمل توانمند نیستند؛ اما در شخصیت های متعالی، از آن جا که به اتحاد عقل عملی و عقل نظری رسیده اند، معارف جزئی در پرتو معارف کلی روشن می شود. 

نوشتار حاضر درصدد است تا با بیان قوانین منتزع از سیره ی فاطمی(س) که سبب تحکیم خانواده می شود، نمادی برای تشکیل خطوط اساسی یک خانواده آرمانی ترسیم کند. 
مبانی و مقدمات تحکیم خانواده در نگرش و سنت حضرت زهرا(س) 
الف بینش توحیدی فاطمه (س) نسبت به خانواده 
حضرت فاطمه (س) در والاترین درجات بینش توحیدی به سر می برد. این بانوی «غیب و شهود» و این ملکه ی «بود و نمود»، هر حسن مرتبتی را در سلوک خانوادگی، مرهون بینش توحیدی می دانست. زیرا چنان که اشاره شد، معرفت کلی و معرفت جزئی در گستره ی شناخت فاطمی هیچ گسستی ندارد. وجود نازنین فاطمه(س) از آن جا که تاج شهزادگی در ساحت دیدگاه توحیدی بر سر داشت، به الهام ربوی، بر تمام رمز و رازهای کدبانوگری و تدبیر منزل احاطه یافت و خود در این رابطه می فرماید: «الحمدلله الذی لم یجعلنی متحیرة فی امر من اموری»، «حمد خدایی را که مرا در هیچ یک از اموراتم متحیر و سرگردان نگذاشت.» (قیومی، 1374: ص122) 

در مقام صدیقین، موحد همه حقایق را در پرتو حق مطلق ملاحظه می کند و جز یار در دیار هستی، دیّاری نمی بیند. صدق، عامل انکشاف بعضی از حقایق و کشف مغیّبات برای صدیقین است؛ چنان که حضرت یوسف(ع) در پرتو مقام صدیقیّت خویش، صور مثالی حقایق جزئی را در رویاها و منامات دریافت می فرمود و البته غیر از تعبیر خواب، بر علوم دیگری نظیر علم مملکت داری و حفظ خزاین نیز اشراف داشت. از اثرات وضعی مقام صدّیقیّت این است که صدّیق در مقام امور جزئی و شئون عالم کثرت نیز، از آگاهی های ژرف و حکمت های شگرفی برخوردار می شود. 

حضرت فاطمه (س) دارای بالاترین مرتبه ی صدّیقیّت است. از این رو، وجود مبارک ایشان به «صدیقه کبری» لقب یافت. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «هی صدیقةالکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی»، «حضرت فاطمه (س) صدیقه کبری است و عصرها و نسل های پیشین بر محور شناخت و معرفت او می گردد.» (مهاجر، 1413ق: ج1، ص65) برحسب اقتضای این مقام، ایشان در زمینه ی حکمت عملی، بیشترین اشراف را به رموز تدبیر منزل، همسرداری و تربیت فرزند داشتند و سیره ی خانوادگی ایشان نیز، آرمانی ترین آیین ها و روش ها بوده است. 

یکی از بنیانی ترین و ریشه دارترین مبانی تحکیم خانواده این است که بینش زن و مرد نسبت به خانواده، بینشی توحیدی باشد. پیشینه ی ازدواج، خواستگاری، ملاک های همسرگزینی، مهر، جهاز و...، همه و همه در زندگی فاطمه (س) توحیدی است و نور الهی سراسر عناصر و شاخصه های زندگی خانوادگی حضرت (س) را می پوشاند و این پیام را در سرسرای تاریخ همه همسران، طنین انداز می نماید که رکین ترین و استوارترین عماد در استحکام زندگی خانوادگی را می بایست در عرصه ی بینش توحیدی جستجو کرد. 

فاطمه(س) جز خدا را نمی دید و در همه لحظات حیات پاکش، جز خدا و رضایت وی را طلب نمی کرد. شئونات زندگی او نیز در سایه سار خدادوستی و خداپرستی، بالنده می شد. خود درباره ی احوال توحیدی و عرفانی اش می فرماید: «شغلنی عن مسئلته لذّة خدمته، لاحاجة لی غیرالنظر الی وجهه الکریم» (دشتی، 1375: ص99)، «لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است و حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.» 

این چنین محبت خداوند، نهانی ترین لایه های دل لاهوتی فاطمه (س) را سرشار نموده بود و حب همسر و فرزند در پرتو محبت خدا برای وی تفسیر می شد؛ چنان که اصل انتخاب علی(ع) به همسری نیز، جز داعیه ی اخلاص نبود. از این رو، هنگامی که به واسطه ی انتخاب علی(ع)، در معرض طعن زنان قریش قرار گرفت، عرض حالی به خدمت حضرت رسول(ص) برد و آن گاه سر به آسمان بلند کرد؛ لبخند زد و فرمود: «رضیت بما رضی الله و رسوله»، «راضی شدم به آن چه خدا و رسول خدا(ص) به آن راضی اند.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص273) و روزی که علی(ع) از وی پرسید: چرا از رنج گرسنگی و بی طعام ماندن خانه، وی را باخبر نکرده است؛ آن بانو در پاسخ نفرمود که علی جان من از تو شرم می کنم؛ بلکه فرمود: «یا ابالحسن! انی لاستحیی من الهی ان اکلف نفسک مالا تقدر علیه»، «ای ابالحسن! من از خدای خود شرم می کنم که به تو تکلیفی کنم که تو قادر بر انجام آن نیستی.» (همان) 
ب بر صواب بودن مقدمات ازدواج 
یکی از علل مؤثر در تحکیم خانواده، خالی بودن پیشینه ی ازدواج و مقدمات آن از خلل و فساد است. هرچه نور خدا، نور محبت و صداقت در این پیشینه شعله ورتر باشد، امید این که این نور در سراسر زندگی مشترک زوجین تجلی کند، بیشتر است. چنان چه یکی از عوامل مهم تزلزل خانواده ها، مورد مطالعه قرار گیرد، روشن می شود که در بسیاری از ازدواج های ناموفق، مقدمات غلط و نابجایی وجود داشته که بذر سیاهی ها و کدورت ها را حتی قبل از ازدواج در زمین آن افشانده است. مروری اجمالی بر زندگی حضرت فاطمه (س) نشان می دهد که ممهّدات ازدواج ایشان در کمال تعالی و نورانیت بوده اند. در ذیل به نمونه ای از آن ها اشاره می شود: 
1 رضایت زوجین نسبت به اصل ازدواج 
اگر در اندیشه ی یکی از زوجین، ناخشنودی و نارضایتی از اصل ازدواج وجود داشته باشد، این عامل، تأثیرات منفی بسیاری در زندگی مشترک باقی خواهد گذاشت. هم چنین اگر این خشنودی و رضایت، رضایتی الهی نباشد، باز هم این ازدواج، ریشه ی مستحکمی نخواهد داشت. بنابراین، اگر دختری با اجبار خانواده ازدواج کند و خود تمایلی به آن نداشته باشد یا به واسطه علاقه و میل به مال، جاه و جمال مردی، همسر وی شود، در حالی که به لحاظ دین و خلق از او رضایتی ندارد، این ازدواج، ازدواج ممدوحی نمی تواند باشد و سبزی صلح و مودت در آن دیری نخواهد پایید. حضرت فاطمه (س) رضایت خود را از ازدواج با علی(ع) این گونه اعلام می فرماید: «رضیت بما رضی الله و رسوله» (دشتی، 1375: ص29)، «من به آن چه که خدا و رسول خدا(ص) راضی اند، راضی و خشنودم.» 
کاوش در پهنا و ژرفای این عبارت شریف، تبیین کننده ی این حقیقت است که رضایتی که مقدمه ی ازدواج است، در صورتی سبب تحکیم خانواده خواهد بود که رضایتی الهی و خداپسندانه باشد. مفهوم عکس این قضیه شرطی نیز حجیت دارد و با قراین روایی مورد تأکید و تصریح قرار گرفته است. به تعبیر دیگر، مفهوم عکس این قضیه با منطوق کتاب و سنت، تنصیص شده است. چنان که روایات زیادی مشتمل بر این مضمون، در جوامع حدیثی وارد گردیده که اگر کسی به داعیه ی جمال و مال با کسی ازدواج کند، مال و جمال از او زایل می شود. وقتی عواملی گذرا و بی پایه، ریشه ی یک پیوند قرار گیرند، آن پیوند، با اولین باد خزانی افسرده خواهد شد؛ ولی اگر کسی تنها برای خدا و رضایت او قدم به ساحت زندگی مشترک بگذارد، این نیت الهی در تحکیم بنیان خانوادگی وی مؤثر خواهد افتاد. 
2 رضایت خانواده از ازدواج 
یکی دیگر از عوامل مؤثر در تحکیم خانواده این است که هر دو خانواده به ازدواج فرزندانشان راضی باشند. هرچه این رضایت به لحاظ کمی و کیفی عمیق تر باشد، این ازدواج از ضمانت و کفالت بیشتری برخوردار خواهد بود. آثار سوء ازدواج های تحمیلی، از همان نخستین طلیعه ی ازدواج نمودار می شوند. این تحمیل ها گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم اند. چنان که گاهی خانواده ها به ظاهر فرزندانشان را از ازدواج منع نمی کنند، ولی آثار نارضایتی خود را در گوشه و کنار ممهّدات ازدواج یا پس از آن نشان می دهند و این چنین زوجین به بی رغبتی خانواده های خود پی می برند و این معنا در روحیه ی زندگی مشترک آن ها (خودآگاه یا ناخودآگاه) تأثیر خواهد داشت. 
زندگی حضرت فاطمه (س) از این ضمانت محکم برخوردار بود و رضایت و خشنودی پیامبر(ص) از ازدواج فاطمه (س) با علی(ع) بر هیچ کس پوشیده نبود. پیامبر(ص) در همه ی مراحل زندگی این زوج، به عنوان یک عقل مجرب، از تداوم این ازدواج حمایت می فرمودند و در رفع مشکلات ایشان می کوشیدند. 
3 عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مراسم ازدواج 
از دیگر عوامل مؤثر در استحکام خانواده، عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مقدمات ازدواج، نظیر تعیین مهریه، تهیه جهاز، برگزاری مراسم ازدواج و... است. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که گاه کدورت ها و مشکلات خانوادگی در همان سپیده دم زندگی مشترک به واسطه ی این برنامه ها و عدم توجه به ارزش های واقعی در طی آن ها به وجود می آید. 
علی(ع) در صداق ازدواجش، همه ی داراییش را به فاطمه (س) داد؛ زیرا همه ی دارایی وی، تنها یک زره بود و ما به ازای آن تبدیل به وسایل ضروری زندگی آن دو شد. جهاز فاطمه (س) هفده قلم (چادر، مقنعه، پیراهن، حصیر، پرده، لحاف، متکا، لیوان گلین آب خوری، کوزه، کاسه گلی، آفتابه گلی، آسیاب دستی، مشک، تشت، حوله، پوست گوسفند و...) بیش نبود. در تمامی مراسم ازدواج فاطمه (س)، مستحسنات و مستحبات الهی، نورافشانی می نمودند. در مراسم ولیمه، فقرا و اغنیا با یکدیگر دعوت شده بودند. تهلیلات و تکبیرات به جای غنا و لهو و لهب، زینت بخش مجلس عروسی فاطمه (س) بود و در ملازمات عقد، نظیر مهر و جهاز و...، مراتب خلوص دیده می شد. وقتی به علی(ع) طعنه زدند که تو بافضیلت ترین و شجاع ترین مرد عرب هستی و می توانستی دختر ثروتمندی را به عقد خود درآوری تا خانه ی تو را سرشار از جهاز نفیس کند، آن حضرت(ع) فرمود: «انا قوم نرضی بما قدرالله و لانرید الاّ رضی الله و فخرنا بالاعمال، لا بالاموال» (بحرانی، بی تا: ج11، ص363)، «همانا ما گروهی هستیم که به مقررات الهی رضایت داده ایم و جز رضایت خدا چیزی نمی خواهیم و افتخار ما نیز به اعمال نیکو است؛ نه به مال و ثروت» و وقتی به فاطمه (س) طعنه زدند که تو همسر مرد فقیری شده ای که هیچ مالی ندارد، آن وجود نازنین فرمود: «رضیت به فوق الرّضا»، «من به علی(ع) راضی هستم و رضایت من از او فوق درجات رضایت است.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص97) 

هنگامی که پیامبر(ص) به فاطمه (س) فرمود: «من تو را به مهر چهارصد درهم به همسری علی درآوردم»، ایشان در پاسخ فرمود: «رضیت علیاً و لاارضی بصداق اربعمائة درهم»، «من به علی(ع) راضی هستم؛ ولی به چهارصد درهم مهریه راضی نیستم.» سپس رسول خدا(ص) از وی سؤال می کند: «پس تو چه مهریه ای را طلب داری؟» آن حضرت(س) می فرماید: «من دل نگران امت توام؛ چه آن که فکر شما نیز مشغول امت است» و آن گاه خداوند شفاعت امت محمد (ص) را به عنوان صداق عقد فاطمه (س) به وی تقدیم می فرماید. (شیخ الاسلامی، 1377: ص284) 

چنان که مشهود است، تمامی ارزش ها از نخستین طلیعه ی وصلت علی(ع) و فاطمه (س)، ارزش هایی الهی و راستین بوده است؛ در صورتی که این ارزش ها در کانون خانواده ی شیعیان ارج نهاده شود، بی شک دیگر شاهد زندگی های از هم پاشیده و نابسامان نخواهیم بود. 
4 الهی بودن مراسم ازدواج 
در تمام مراحل و موارد، مراسم ازدواج حضرت زهرا(س)، الهی بود. ولیمه ی ازدواج، مبارک بود؛ چرا که با آن فقیران مدینه را اطعام نمودند. فاطمه (س) با فریاد تکبیر به خانه ی امیرمؤمنان(ع) مشرف شد و در میانه ی راه پیراهن عروسی خویش را مسکین بخشید. (مظاهری، 1372: صص 67-66) در روایت وارد شده است: 
«قال علی(ع)، قال لی رسول الله(ص)، یا علی اصنع لاهلک طعاماً فاضلا، ثم قال: من عندنا الحم و الخبز و علیک التمر و السمن، ... ثم قال لی رسول الله(ص): ادع من احببت، فاتیت المسجد و هو مشحن بالصحابة، فاستحییت ان اشخص قوماً و ادع قوماً، ثم صعدت علی ربوة هناک و نادیت: اجیبوا الی ولیمة فاطمه (س)، فاقبل الناس ارسالاً، فاستحییت من کثرة الناس و قلة الطعام، فعلم رسول الله مما تداخلنی، فقال یا علی! انی سادعوالله بالبرکة» (مجلسی، 1404ق: ج3، ص94)، «علی(ع) می فرماید که رسول خدا(ص) به من فرمود: ای علی! برای اهل خود طعام بافضیلتی تدارک ببین و آن گاه فرمود: گوشت و نان از سوی ما و خرما و روغن از سوی تو تهیه شود؛ سپس فرمود: «ای علی، برو و هر که را خواستی، دعوت کن.» من به مسجد آمدم؛ در حالی که مملو از صحابه بود و شرم کردم از این که گروهی را دعوت کرده و جمعی را واگذارم؛ از این رو ندا دادم: مردم! به ولیمه ی فاطمه (س) بشتابید و مردم پذیرفتند؛ من از کثرت مردم و کمبود طعام شرم کردم و پیامبر(ص) از آن چه بر من رفته بود، باخبر شد؛ فلذا فرمود: علی، من برای ولیمه ی تو به برکت یافتن دعا می کنم» و این چنین، نشانه های برکت، رحمت و ایمان از مراسم ازدواج الهی علی(ع) و فاطمه (س) هویدا بود. 

فاطمه (س) در شب ازدواجش به جای اندیشه در ارزش های بی ارزش، به حقایق عالم هستی می اندیشید؛ تا آنجا که علی(ع) متوجه اشک های پرفروغ و پاک او شده و حال وی را جویا گشت. فاطمه (س) فرمود: 

«تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری فشبهت دخولی فی فراشی بمنزلی کدخولی الی لحدی و قبری، فانشدک الله ان قمت الی الصلاة، فنعبدالله تعالی فی هذه اللیلة...» (شافعی، بی تا: ص295)، «در پیرامون حال و رفتارم فکر کردم و به یاد پایان عمر و منزلگاه دیگری به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. در این آغازین لحظه های زندگی، تو را به خدا سوگند می دهم که بیا تا به نماز بایستیم و با هم این شب را عبادت کنیم.» 
5 دعا و صدقه در ازدواج 
دعا و صدقه از عوامل بسیار مهمی هستند که می توانند یک ازدواج را بیمه نمایند. دعا و صدقه در روایات و احادیث، به منزله ی سپری معرّفی شده اند که بلاها را دفع می نمایند. هیچ ازدواجی در این عالم محقق نمی شود، مگر این که در معرض بعضی بلیات جزئی یا کلی در اصل یا فروعاتش قرار می گیرد. استفاده از فرمول های غیبی که در باب آثار دعا و صدقه وارد شده است، می تواند حلاّل برخی از مشکلات اصلی و فرعی بنای ازدواج باشد. چنان که امام صادق(ع) می فرماید: «ما من قبض و لا بسط الاّ و لله فیه مشیة و قضاء و ابتلاء ...» (کلینی، 1362: ج1، ص152)، «هیچ گشایش و تنگی ای وجود ندارد، مگر این که برای خداوند در آن اراده، قضا، امتحان و بلیه ای وجود دارد.» 

االبته مراد از بلا همیشه آفت نیست؛ بلکه حتی اگر در ازدواج رونق و گشایشی باشد، باز هم می توان آن را نوعی بلا دانست. «بلاء» نوعی اختبار و امتحان است و در نیک و بد استعمال می شود. جوهری در صحاح می گوید: «البلاء الاختبار یکون بالخیر و الشر. یقال: أبلاه الله بلاء حسناً و ابتلیه معروفاً.» (رک. امام خمینی، 1371: ص236) 

در ازدواج حضرت فاطمه (س)، اثرات شریف دعا و صدقه هویدا است. هنگامی که جهازیه حضرت (س) را نزد پیامبر اکرم (ص) آوردند، اشک شوق از دیدگان مبارک ایشان جاری شد و دست به دعا برداشتند: «خدایا مبارک کن این جهازیه را که اغلب آن از گل است» و هنگامی که حضرت رسول(ص)، جواب مثبت فاطمه (س) را برای وصلت ایشان به دست آوردند، در طلیعه ی بشارت این وصلت تکبیر گفتند. علی(ع) می فرماید: «رسول خدا(ص) وقتی دخترش را به ازدواج من درآورد، نزد من آمد و فرمود: با نام خدا برخیز و این ذکر را بخوان: «علی برکة الله، ماشاءالله، و لاقوة الا بالله، توکلت علی الله...»، «بر سفره خدا می نشینم و راضی می شوم بر آن چه که او بخواهد؛ قدرت و قوتی نیست مگر از جانب خدا؛ پس به او توکل می کنم و یاری می طلبم.» سپس مرا در کنار فاطمه نشانید و گفت: «خداوندا ! اینان محبوب ترین مردم در نزد من می باشند؛ آنان را دوست بدار و خیر و برکت به فرزندان آن ها عطا کن و آنان را از هر آسیبی حافظ باش، من آن ها و فرزندانشان را از شرّ شیطان فریبکار به تو می سپارم.» (شیخ طوسی، 1372: ج1، ص38) 

هر صدقه ی جزئی، بعضی از آفات و سیئات پیرامون ازدواج را دور می کند. متعالی ترین نماد این صدقه، بخشش پیراهن عروسی حضرت زهرا(س) در شب زفاف آن حضرت، توسط ایشان بود. چنان که در روایت آمده است: 

«ان النبی(ص) صنع لها قمیصاً جدیداً لیلة عرسها و زفافها و کان لها قمیص مرقوع و اذاً بسائل علی الباب، یقول: اطلب من بیت النبوة قمیصاً خلقا.ً فارادت ان تدفع الیه القمیص المرقوع، فتذکرت قوله تعالی (لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون)[1] فدفعت له الجدید.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص282)، «رسول خدا(ص) برای عروسی حضرت فاطمه (س) پیراهن تازه ای تهیه کرد و جامه ی کهنه و وصله داری نیز نزد فاطمه (س) بود، در این هنگام سائلی در زد و گفت: از خانه ی رسول خدا(ص) جامه ای کهنه می خواهم. فاطمه (س) خواست که جامه ی وصله دار را به وی بدهد، ناگاه به یاد آورد که خداوند فرموده است: «هرگز به فضیلت نمی رسید، مگر انفاق کنید از آن چه دوست دارید.» چنین بود که آن حضرت(س) جامه ی نو و جدید خود را به فقیر بخشید.» 
6 اعتماد و اطمینان به دوام ازدواج 
از دیگر عواملی که می تواند سبب تحکیم خانواده شود، این است که زوجین با یقین قدم در عرصه ی ازدواج بگذارند و بدانند که وصلت آن ها دائمی است و اطمینان داشته باشند که هرگز از هم جدا نخواهند شد. تشویش و بیم جدایی، گرمی و زلالی اطمینان را از دل و جان می زداید و تزلزل اعتماد، سبب ظهور اولین رخنه ها در دیواره ی مستحکم نهاد خانواده می شود. 

همان طور که بیان گردید، حضرت فاطمه (س) در اولین شبی که به همسری علی(ع) درآمدند، تعبیری را بیان داشتند که حکایت از یقین ایشان می کند که از خانه ی علی(ع) جز با مرگ جدا نخواهند شد و جز مرگ نمی تواند در اجتماع و الفت این دو خلیل، خللی وارد آورد: «ای علی... من امروز از خانه ی پدر به خانه ی شما منتقل شدم و روزی هم از این خانه به قبر و لحد، پای خواهم گذاشت.» (دشتی، 1375: ص35) 
7 همسر را بهترین همسر دانستن 
یکی از اصلی ترین محورها در تحکیم خانواده این است که زن و شوهر دیدگاه مثبتی درباره ی یکدیگر داشته باشند؛ هرچه این دیدگاه مثبت تر و متعالی تر باشد، به همان میزان هر دو از خوشبختی بیشتری در زندگی زناشویی برخوردار خواهند بود. اصلی ترین عاملی که رایحه ی رضایتمندی و خرسندی را در فضای زندگی مشترک می پراکند، سبزی و خرمی است که شاخسار بینش همسران نسبت به هم را بارور می کند و زمانی مودّت میان زوجین تهدید می شود که پنداشت و نظرگاه آن ها نسبت به همسری با یکدیگر مخدوش شود و نخستین صاعقه ای که دیواره ی اعتماد و محبت بین همسران را می شکافد، این است که یکی از زوجین بپندارد که همسرش وی را لایق همسری خود نمی بیند و یکی از دو همسر یا هر دو، در این اندیشه باشند که بهترین همسر را برای خود برنگزیده اند. این پنداشت در ذهن هر یک از زوجین خلجان کند، موجب تلخ کامی و ناخرسندی در طرفین و البته تلخ تر و سنگین تر برای زوجی خواهد بود که مورد خسران قرار گرفته و می داند که همسرش او را لایق نمی شمارد. 

با الگوبرداری از زندگی مشترک و شکوهمند فاطمه (س)، می توان این معیار وزین را در تحکیم خانواده عرضه نمود که «همسر را بهترین همسر دانستن»، از اولین و اساسی ترین گام های مسیر خوشبختی خانواده است. 

شاهد این مدعی این است که پیامبر(ص) در طلیعه ی زندگی علی(ع) و فاطمه (س)، نخست، دیدگاه آنان را نسبت به همسری با یکدیگر جویا می شود، آن گاه که از علی(ع) می پرسد: «همسرت را چگونه یافتی؟» جواب می شنود: «چه قدر او یاور خوبی در راه اطاعت خدا است» و زمانی که از فاطمه (س) سؤال می کند که «تو همسرت را چگونه یافتی؟» آن بانو در پاسخ می گوید: «علی(ع) بهترین شوهر است.» 

آن چه که از تأمل و ژرف نگری در این اقوال شریف به دست می آید، این است که خوشبخت ترین و پاک ترین زوج های عالم، همدیگر را تنها لایق همسری خویش نمی دانستند، بلکه یکدیگر را لایق ترین همسر برای هم می دیدند. حضرت فاطمه (س) در جواب پدر نفرمود: «بعل خیر»، «او شوهر خوبی است»؛ بلکه فرمود: «او بهترین شوهر است.» 

وجود چنین دیدگاهی میان همسران نه تنها مایه ی خوشبختی، جبران فقدان ها و ملایمت مشکلات است، بلکه موجب پوشاندن نقایص هر یک از زوجین در نظر دیگری است و اگر این نگاه متعالی و زیبا متقابل باشد، لطف این زندگی به سرحد اعلای کمال و بالندگی خواهد رسید. 
عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و سیره ی حضرت زهرا(س) 
الف حسن سلوک با همسر 
یکی از عوامل بسیار مهم و اساسی در زمینه ی تحکیم خانواده، تدبیر در حسن سلوک با همسر است. این مفهوم از مفاهیم پیچیده ای است که چندین مفهوم دیگر در تشکّل ساختار آن نقش آفرینی می کنند. نوعی فراست و کاردانی در تدبیر منزل و رفتار با همسر، می تواند از تعیین کننده ترین عوامل موفقیت در آیین همسرداری به حساب آید. در این جا نمونه ای از ظرایف و لطایف جلوه های رفتاری و گفتاری فاطمه (س) در برخورد با همسر بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین (ع) بیان می شود تا در تحلیل جوانب و جزئیات این رفتار، گامی به سوی درک کاربردی مفهوم «فراست و تدبیر در حسن سلوک با همسر»، برداشته شود. 
1 توجه به ظرایف روحیات همسر 
یکی از عوامل استحکام بخش پیوندهای مودّت میان زن و شوهر این است که طرفین بتوانند حالات و روحیات یکدیگر را درک کنند. شاید هیچ عاملی به اندازه ی درک متقابل روحیات در زندگی خانوادگی، نمی تواند آرامش بخش و سازنده باشد. مهمترین عامل و سبب محبت نیز معرفت است (رک. فیض کاشانی، بی تا: ج 8-7 ، ص201) و درک روحیه و شناخت ابعاد وجودی همسر، از تجلّیات معرفت به اوست. 

فاطمه (س)، علی(ع) را خوب می شناخت و بر روحیات او مشرف بود. در شرایطی که دیگران علی(ع) را درک نمی کردند و از جلوه های رفتاری وی سوء برداشت می نمودند، این همسر گرامی وی بود که او را می شناخت و برای دیگران رفع ابهام می کرد. چنان که در روایتی وارد شده است که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) وی را در تاریکی های نخلستان تعقیب کرد و شاهد حالات عرفانی و راز و نیاز محیرالعقول او با معبود بود. در این میان، ناگهان مشاهده کرد که حضرت(ع) همانند چوب خشکی در زمین عبادتگاه خود فرو افتاد؛ پس از تأمل بیشتر به این گمان یا یقین رسید که علی(ع) از دنیا رفته است؛ هراسان به درب منزل او آمد تا این خبر را به فاطمه (س) بازگوید؛ آن بانوی جلیل القدر با معرفت و درکی که از روحیات علی(ع) داشت، دریافت که علی(ع) در حالت خوف الهی بدان صورت درآمده است؛ فلذا فرمود: «... الغیشة التی تأخذه من خشیة الله...» (ابن شهرآشوب، 1379: ص124)، «این حالتی است که به واسطه ی خشیت الهی بر وی عارض شده است.» 

نمونه ی دیگری که از توجه حضرت زهرا (س) به ظرایف روحیات همسر بزرگوارشان حکایت دارد، ماجرای واپسین لحظات حیات نورانی آن حضرت(س) است. فاطمه(س) شدت دلبستگی همسرش، علی(ع)، را به خود می دانست و بر این مطلب آگاه بود که وی با وجودی که قلبی پهناورتر از وسعت تمام هستی و استقامتی عظیم تر از استقامت کوه دارد ولکن از دست دادن فاطمه (س) ممکن است وجود او را از هم بپاشد. از این جهت، در واپسین لحظات زندگی، با درک ظرایف روحی همسر، او را به نزد خود خواند و با زبان دلداری و دل آرامی، آرام آرام لحظات مرگ خود را برای وی توصیف کرد تا پذیرش مرگ خود را برای او آسان نماید. یکی از ظرایف مواجه نمودن افراد با مرگ عزیزان این است که این خبر آرام آرام و مرحله به مرحله به ایشان برسد و فاطمه (س) با درک لطایف روح علی(ع)، خود این مهم را برعهده گرفت. 

در روایت آمده است که فاطمه (س) قبل از شهادت، رؤیای صادقه مبشّره ای دید و برای آرام نمودن علی (ع)، او را به بالین طلبید و رؤیای خود را با او درمیان گذاشت و بدین وسیله او را از جهت روحی آماده نمود: «شبی که خداوند اراده ی قبض روح فاطمه(س) و اکرام روح او را داشت، فرارسید؛ حضرت فاطمه (س) همسرش را به بالین طلبید و فرمود: پسرعموی من، سلام بر شما، همانا این جبرئیل است که به سوی من آمده و بر من سلام می کند و می گوید: ای محبوبه ی حبیب خدا و میوه ی دل او، امروز تو در محل اعلی و جنت المأوی به او ملحق می شوی و آن گاه فرمود: جبرئیل از نزد من رفت. (پس از مکث و تأمل) حضرت فاطمه (س) دوباره فرمود: بر شما سلام باد و آن گاه خطاب به همسرش گفت: ای پسرعموی من، این میکائیل بود که همانند دوستش جبرائیل به من سلام کرد. (بعد از مکث و تأمل دیگری) دوباره فاطمه (س) جواب سلامی را داده و چشم هایش را کاملاً باز کرد و به همسرش گفت: ای پسرعموی من، به خدا قسم، به حقیقت این عزرائیل است که بال هایش را در مشرق و مغرب گشوده است و پدرم او را برای من چنین وصف فرموده است...» (سپهر، 1382: ص183) 

البته اخبار دیگری نیز، در باب لحظات آخر حیات فاطمه(س) وارد شده است ولکن آن چه از این خبر در راستای مراد منظور نظر برداشت می شود، این است که فاطمه (س) با این لطایف و ظرایف سعی داشتند، خبر مرگ خود را با زیباترین و ملایم ترین صورت ممکن، به علی(ع) برسانند تا وی در معرض شنیدن خبر سهمگین شهادت ایشان، ازپای درنیاید. 
پرهیز از تقاضای نامقدور 
در زندگی مشترک، توجه به ظرایف روان شناختی که مربوط به روحیه ی مردانه یا زنانه است، در رأس مهمترین عوامل مؤثر در استحکام خانواده قرار دارد. علی(ع) هرچند یک انسان کامل و «کون جامع» بود، لکن در قالب آیتی مذکر، در این عالم ظهور کرد و در یکی از شئون امکانی خود، حائز مقام ریاست اقتصادی خانواده گردید. وجود فاطمه (س) نیز هر چند حاصل همه ی عظمت های لاهوتی بود، لکن در قالب آیتی مؤنث و تحت تکفل اقتصادی علی(ع) به سر می برد و یکی از جهات کمالیه ی زندگی مشترک این دو وجود مقدس، این بود که به ویژگی های زنانه یا مردانه یکدیگر توجه و دقت می فرمودند. 

تقاضا نمودن امری از فردی که قادر بر انجام آن نیست، همیشه و همه جا سبب آسیب هر روحیه ای نمی شود؛ ولی به جهت شرایط خاصی که در زندگی مشترک و روحیه ی زن و شوهر وجود دارد، معمولاً اگر این تقاضا از سوی زنی در برابر همسرش مطرح شود و شوهر قادر بر پاسخ نباشد، نوع خاصی از احساس سرشکستگی را در خود خواهد یافت و این واقعیت روح او را خواهد آزرد. 

آن چه از سطور نورانی زندگی خانوادگی فاطمه(س) به دست ما رسیده است، نشان دهنده ی این حقیقت است که فاطمه (س) به این معنی توجه وافر داشته و این نکته ی ظریف را همواره رعایت می فرموده است؛ چنان که در تاریخ زندگی معصومانه اش آمده است: 

«در یکی از روزها، صبحگاهان امام علی(ع) فرمود: فاطمه جان آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم؟ آن بانو(س) فرمود: نه، سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید، دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم؛ امام علی(ع) با تأسف فرمود: فاطمه جان چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال غذا بروم؟ فاطمه (س) فرمود: «یا ابالحسن انّی لاستحیی من الهی ان اکلّف نفسک ما لا تقدر علیه» (اربلی، 1381: ج2، ص26)، «ای ابالحسن، من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری از تو درخواست کنم.» 

هرچند که شأن صدور این روایت درباره مسائل اقتصادی است، ولی تعمیمی که در این عبارت شریف وجود دارد، نشان دهنده ی این معنی است که در سایر امور و شئون نیز، رعایت این مطلب امری مطلوب و پسندیده است. 
استقبال از پیشنهاد همسر 
یکی از عواملی که سبب می شود روحیه توادد و نشاط در زندگی خانوادگی ریشه دار شود و اعضای خانواده در زیر آسمان صلح و صفا، به یکدیگر حسّ نزدیکی بیشتری پیدا کنند، این است که از پیشنهادهای یکدیگر استقبال نمایند. فاطمه (س) در این امر پیشتاز بودند. در روایتی آمده است: روزی تنگدستی و مشکلات بسیار بر علی ابن ابی طالب(ع)، فشار آورد تا آن جا که از فاطمه (س) خواست تا نزد پیامبر(ص) برود و از او چیزی بخواهد. فاطمه (س) خوب می دانست که علی(ع) تا چه حد کتوم است و تا چه اندازه به او، حسن، حسین، زینب و کلثوم، شفقت دارد؛ لذا به محض آن که امام علی(ع) در قالب این کلام محجوبانه (اگر به خانه پدرت رفتی، چیزی از او بخواه)، خواسته ی خود را با فاطمه (س) در میان می گذارد، فاطمه (س) درنگ نمی کند و در ساعتی غیر متداول برای تسریع در اجابت خواسته ی همسر، به سوی منزل پدر می شتابد و هنگامی که پیامبر(ص) درباره ی خواسته اش سؤال می کند، فاطمه (س) بسیار حکیمانه و مدبرانه ابراز حاجت می نماید؛ وی به حاجت خود و به گفته علی(ع) تصریح نمی نماید و مشکل خود را این گونه با پدر در میان می گذارد: «غذای فرشتگان، تهلیل، تسبیح و تحمید است؛ پس طعام ما چه می تواند باشد؟» 

در این سخن حضرت (س)، اشارتی به مقام فرشتگان نیز وجود دارد که اینان به طور دایم در حال اطاعت محض اند و ملائک، عقول مجردی هستند که به هیچ یک از اطعمه و اشربه ی عوالم پایین تر، نیازی ندارند و ارزاق ایشان معنوی و از جنس ذکر، حمد و ستایش پروردگار است. حضرت فاطمه (س) از آن جا که با فرشتگان محشور بوده و با ایشان مراوده داشتند، با اذکار ایشان آشنا بودند؛ از این رو به بعضی از اذکار آنان نیز اشاره می نمایند. در زمانه و عصری که فرهنگ اولیه ی عرب، صراحت و بی پردگی در گفتار بود و در برهنگی سخن افراط می نمودند، این نمونه عرض حاجت کردن، کمال فراست و ادب فاطمی را می رساند. 

پیامبر(ص) با ظرافتی خاص در ازای درخواست متین فاطمه (س)، برای او از تعلیم ذکر خاصی از سوی جبرئیل(س) خبر دادند که با رفع این مشکل مناسبت دارد. حکمت و معرفت فاطمه (س) وی را وامی دارد که از پدر تمنای آن اذکار را نماید. فاطمه (س) خوب می دانست که اذکار و اسمای الهیه، کارکنان مطلق دار وجودند و هر یک از آن ها مقتضیاتی دارند. حضرت فاطمه (س) این عبارت شریف را در این رابطه از پیامبر(ص) فرا می گیرند: «یا اول الاولین، یا آخرالآخرین، یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین.» 

تدبیر و فراست فاطمه (س) در همسرداری، آن گاه نمود بیشتری پیدا می کند که ایشان پس از فراگرفتن این رمز و راز، با مسرّت از خانه ی پدر به خانه ی خویش برمی گردد و برای علی(ع) این گونه حکایت ماجرا را باز می گوید که من برای دنیا رفتم و با متاع آخرت بازگشتم و این گونه با اشراف بر ظرایف روحی علی(ع)، خود را دست خالی نشان نمی دهد و به گونه ای حکیمانه و مدبرانه می خواهد که علی(ع) از عرض حاجت در برابر رسول خدا(ص)، شرمنده نشود. (رک. شیخ الاسلامی، 1377: ص216) 
2 سازگاری با همسر 
یکی دیگر از عواملی که سبب تحکیم خانواده می شود، این است که زوجین با یکدیگر توافق و سازش اخلاقی داشته باشند. مسلم است که وقتی زن و شوهر در کنار یکدیگر قرار می گیرند و در جمیع شئون زندگی، در وطن و سفر و در حال بیداری و در بستر با یکدیگر شریک می شوند، گاه اختلاف سلیقه هایی پیدا می کنند. برای آن که این اختلاف ها، اساس زندگی مشترک را خدشه دار نسازد و قلب همسران را از هم نرنجاند، باید به فرآیندی جهت سازش و توافق توسل کرد. در طی این فرآیند، هر یک از زن و شوهر از بعضی امیال، خواست ها و سلیقه هایشان برای احترام به نظر همسر خود، چشم پوشی می کنند. البته این امر، درباره ی وجود دو معصوم(س) با عامه ی مردم متفاوت است. با این وصف، علی(ع) در این زمینه درباره ی همسرش فاطمه (س) می فرماید: «ولااغضبتنی و لاعصت لی امراً و لقد کنت انظر الیها فتنجلی عنی الغموم و الاحزان بنظرتی الیها» (اخطب خوارزم، 1374: ص256)، «فاطمه(س) مرا به خشم نیاورد و مخالفتی با امر من نکرد و هر وقت نگاهش می کردم، تمام غم هایم زایل می شد.» 
3 محبت و احترام نسبت به همسر 
با احترام خطاب کردن همسر 
یکی از رموز موفقیت در زندگی مشترک این است که در پاره ای از مسائل جزئی، فراست و دقت نظر اعمال شود. چنان که صدا کردن همسر، یک امر بسیار روزمره در زندگی خانوادگی است؛ در صورتی که این خطاب، احترام آمیز باشد، پژواکی از محبت و صمیمیت را درپی خواهد داشت. 

وجود مبارک علی(ع) و فاطمه(س) در رعایت این نکته نیز، الگو و سرمشق بوده اند. آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی (یا ابن عم) وی را ندا می داد و گاه با لقب شریف «یا امیرالمؤمنین» او را فرا می خواند و در گاه مؤانست و بعضی از موارد دیگر نیز از سر حکمت، وی را با نام مبارکش می خواند و گاه نیز با سایر القاب شریفه از او یاد می نمود. 

نام بردن مناسب و زیبا خطاب کردن افراد، از شاه کلیدهای ارتباط مثبت برقرار کردن است. در فرآیند خطاب محترمانه، انرژی های مثبتی از وجود فرد احترام کننده به جانب فردی که مورد احترام قرار می گیرد، متصاعد می شود و طلیعه ی ارتباط را مصفّا و مبارک می گرداند و زمینه ی واکنش مثبت مخاطب را نیز فراهم می آورد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این باره می فرماید: «اجملوا فی الخطاب، تسمعوا جمیل الجواب»، «خطاب هایتان را زیبا کنید تا پاسخ زیبا بشنوید.» (غرر الحکم، 1377: ص435) 

هرچند که در میان انبوه ارتباطات وسیع و گسترده ی زن و شوهر، خطاب نمودن همسر از ساده ترین جلوه های رفتاری و بسیط ترین فرمول های ارتباطی است ولکن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نحوه، نوع و لحن خطاب و آمیزه های احساسی انعکاس یافته در خطاب و بکارگیری اسماء و القاب مناسب برای مخاطب قراردادن افراد، تأثیر عمیقی در واکنش های عاطفی افراد بر جای می گذارد و زن و شوهر نیز جهت تحصیل خرسندی و رضایتمندی خاطر از یکدیگر، بیش از هر چیز به کنش ها و واکنش های عاطفی مثبت و مناسب نیازمندند؛ لذا باید به همین مسائل به ظاهر ساده ، ولی مهم نیز توجه نمایند. به عنوان نمونه، فاطمه(س) هنگام شکایت مرگ پدر و مشکلات سیاسی همسرش را این گونه خطاب می فرماید: «یا ابن ابی طالب» (مجلسی، 1404ق، ج8، ص125) و با این خطاب، متذکر نسبت علی (ع) با پیامبر (ص) می شود و هنگامی که می خواهد خبر رحلت خود را به علی (ع) بدهد، ایشان را با خطاب «یا ابن عم» فرامی خواند تا متذکر نسبت خود و علی (ع) شود. (همان، ج43، ص191) 
تواضع در برابر همسر 
«معاشرت معروف» در روابط میان زن و مرد، یکی دیگر از پایه های تحکیم و دوام خانواده به حساب می آید. در حسن معاشرت زن با شوهر، عامل تواضع، عنصری چشمگیر و اساسی است. زن از عطوفت شوهرش لذت بیشتری می برد و مرد از محبت احترام آمیز زن، بیشتر محظوظ می شود. لیکن تواضع متناسب، از مواردی است که می تواند مرد را در زندگی خانوادگی، سرشار از رضایت خاطر و خشنودی نماید و به همه ی هستی او مراتب لذت همنشینی و انس با همسرش را بچشاند؛ زیرا مفهوم «قوامیت تکوینی شوهر بر زن» ایجاب می کند که رفتار زن با شوهر خاضعانه تر و رفتار مرد با زن دلسوزانه تر باشد. «همه ی افراد بشر درباره ی تعیین مرزهای زیبایی با یکدیگر هم رأی نیستند.» (رک. نیوتن، 1377) ولی تواضع مناسب از مفاهیمی است که در اکثر دوره های تاریخی و در بین اکثر اقوام، ملل و نژادها، مورد تکریم و احترام قرار گرفته است. امام صادق(ع) می فرماید: «ثلاثة یوجبن المحبة: حسن الخلق، حسن الرفق، و التواضع» (مجلسی، 1404ق: ج2، ص205)، «سه چیز محبت را بر جای می گذارد: خوش اخلاقی، خوب مدارا کردن و تواضع.» 

حضرت فاطمه (س) با وجودی که کفو و همتای علی(ع) و دختر سرور کائنات است، در مقابل همسرش، تواضعی ستودنی دارد. به عنوان نمونه، وقتی در برابر شفاعت علی(ع) از خلیفه که برای عیادت او اذن می خواستند، قرار می گیرد، با این عبارت متواضعانه پاسخ می فرماید: «یا علی، البیت بیتک و انا امتک»، «علی جان، خانه خانه ی توست و من کنیز توام.» (بابازاده، 1376: ص255) 
ابراز و اظهار محبت به همسر 
یکی دیگر از نکات بسیار قابل توجه در روابط میان زن و شوهر، اظهار محبت به همسر است. در بنیان خانواده هایی که با وجود عامل محبت از فرآیند اظهار محبت، به خوبی استفاده نمی شود، اندک اندک خدشه ها و خلل هایی به وجود می آید. دانستن محبت دو همسر به یکدیگر کافی نیست؛ شنیدن کلمات محبت آمیز از لوازم یک زندگی موفق زناشویی است. این نیاز متقابل زن و شوهر به اظهار محبت در مقابل یکدیگر، باید به بهترین نحو پاسخ گویی شود. 

پیامبر(ص) درباره ی ابراز محبت مرد نسبت به زن می فرماید: «قول الرجل للمرأة انی احبک، لایذهب من قلبها ابداً» (حرعاملی، 1367: ج20، ص23)؛ «هیچگاه این کلام شوهر که می گوید: «دوستت دارم»، از دل زن خارج نمی شود.» 

زن نیز به طور متقابل باید به همسر خویش اظهار محبت نماید. در زندگی حضرت فاطمه (س)، عبارات محبت آمیز و احترام آمیز به علی(ع) بسیار است؛ از جمله ایشان در عبارتی خطاب به همسرشان در مقام اظهار محبت می فرماید: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء» (حائری مازندرانی، 1374: ج1، ص196)، «روح من فدای روح تو باد و جان من سپر بلای جان تو باشد.» 
4 حمایت و دفاع از همسر 
یکی از مهمترین شاخصه هایی که می تواند در ژرفابخشی محبت و در نتیجه در استحکام خانواده مؤثر باشد، حمایت و دفاع از همسر است. مسلم است که در هر زندگی خانوادگی، زن و شوهر غیر از نقش همسری، در سایر روابط اجتماعی یا سیاسی و...، نقش های دیگری نیز بر عهده دارند و هیچ قلعه و دژی مستحکم تر از قلعه ی خانواده نمی تواند مدافع یک انسان در سختی ها، آسیب های اجتماعی و... باشد. حمایت هر یک از زوجین از دیگری و تجلیل و قدردانی از تلاش ها و زحمات وی، از جمله ی این امور است. 

حضرت فاطمه (س) هم مأموم علی(ع) بود و هم همسر وی و از آن جا که این بانو در همه ی خیرات و صالحات، پیشتازترین فرد امت محسوب می شد، در امر دفاع از ولایت نیز، والاترین جان فشانی ها را به ساحت کبریایی خداوند تقدیم کرد. یکی از نمونه های منقلب کننده ی دفاع فاطمه (س) از همسرش، در جریانی است که علی(ع) را با اکراه و اجبار برای اخذ بیعت به مسجد مدینه می بردند. در روایت است که بانوی دو عالم(س)، برای دفاع از همسر به درب مسجد آمد و جلوه های به یاد ماندنی ای از ایثار و فداکاری از خویش در تاریخ بر جای گذاشت. برای نمونه، این فراز شریف از وی در یاوری علی(ع) نقل می شود: «فوالله یا سلمان لااخلی عن باب المسجد حتی اری ابن عمی سالماً بعینی» (شیخ مفید، 1374: ص181)، «به خدا سوگند ای سلمان، از درب مسجد مدینه پا بیرون نمی گذارم تا آن که پسرعموی خود را با چشمان خودم سالم ببینم.» 

فاطمه (س) در یکی از فرازهای حمایت هایش از علی(ع) می فرماید: «ما الذی نقموا من ابی الحسن؟... والله لو تکافوا عن زمام نبذه رسول الله(ص) الیه لاعتلقه و لسار بهم سیراً سجحاً و لایکلم خشاشه... و لم یکن یتحلّ من الغنی بطائل و لایحظی من الدنیا بنائل غیر ریّ الناهل...» (طبرسی، 1380: ج1، ص147)، «چرا به شوهرم، امیرالمؤمنین(ع)، توجهی نکردید؟... اگر مردان شما به او جفا نمی کردند و اجازه می دادند او بر کرسی بر حق خود بنشیند، او به سوی شما حرکت می نمود و با آرامش تمام، مرکب خلافت را سالم به مقصد نهایی می رسانید و هیچ رنج و زحمتی هم متوجه کسی نمی شد... و خود نیز از آن سوء استفاده نمی کرد و جز اندازه ی نیاز از آن بهره مند نمی شد...» 

همچنین فاطمه(س) در تبلیغ ولایت علی(ع) می فرمود: «انّ السعید، کلّ السعید، حق السعید، من احب علیاً فی حیاته و بعد مماته...» (زیدبن علی، بی تا: ص458)، «سعادت و رستگاری، همه سعادت ها و رستگاری ها و حقانیت رستگاری ها از آن کسی است که علی(ع) را در دوران زندگی و پس از شهادتش دوست داشته باشد.» 

در روایت دیگری آمده است که حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا(ص) را شبانه بر مرکبی می نشاند و در مجالس انصار می گردانید تا از آن ها تقاضای یاری نماید. «فکانوا یقولون: یا بنت رسول الله(ص)، قد مضت بیعتنا لهذا الرجل... فقالت فاطمه (س): ماصنع ابوالحسن الا ماکان ینبغی له، و لقد صنعوا ما الله حسیبهم و طالبهم» (امینی، 1379: ج5، ص372)، «انصار به حضرت فاطمه (س) می گفتند: ای دختر رسول خدا(ص)، بیعت ما با این مرد گذشته است. حضرت فاطمه (س) می فرمود: ابوالحسن کاری را انجام می دهد که سزاوار اوست و مردم نیز عملی را انجام دادند که خداوند از آن ها حساب می کشد و از آن ها (حق ابوالحسن) را مطالبه می نماید.» 
5 زینت ظاهر و باطن برای همسر 
یکی از اصول حاکم بر خانواده ی آرمانی، آراستگی ظاهر و باطن همسران برای یکدیگر است. علی (ع) می فرماید: «جمال الباطن، حسن السریرة» (غرر الحکم، 1377: ص41)، «زیبایی باطن ، در حسن نیت و زیبایی درون است.» دل و جان فاطمه (س)، در کمال حسن نیت، خلوص و صمیمیت نسبت به همسر بزرگوارش بود و حسن سریره ی او جمیل ترین زیبایی های باطنی را در برابر چشمان مبارک علی(ع) به تماشا می گذاشت. 

باید توجه داشت، چنان که فردی از نعمت جمال ظاهر برخوردار نباشد، اولاً با هنرمندی و ظرافت خاصی می تواند به آراستگی و حسن خویش بیفزاید؛ ثانیاً با ظرایف و طرایفی که در جلوه گری های رفتار عقلی خود طراحی می کند، می تواند به حسن سلوک و جمال باطن دست یابد. به عنوان مثال، لبخند زینت چهره است؛ امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «التبسّم، حبالة المودة» (نهج البلاغه، کلمات قصار)، «تبسم ریسمان دوستی است.» نگاه مهربان، زینت چهره است و می تواند بر جمال ظاهر و باطن بیفزاید. گشادگی چهره و بشاشیت وجه نیز، نوعی زینت چهره است. در روایت، یکی از خصوصیات زنان با فضیلت، درخشندگی چهره معرفی شده است: «افضل النساء امتی اصبحن وجهاً...» (کلینی، 1362: ج5، ص324) 

شادمانی باطنی و رضایت خاطر نیز، نوعی صباحت و درخشش در چهره ایجاد می نماید و وجه را زیباتر و مزیّن تر می نماید. نور ایمان، چهره را هرچند نازیبا باشد، زینت می دهد و دوست داشتنی می کند. امام حسن عسگری(ع) درباره ی «حسن»، سخن بلندی دارد. ایشان حسن را به دو قسم ظاهر و باطن تقسیم کرده و می فرمایند: «حسن الصورة، جمال ظاهر و حسن العقل، جمال باطن» (مجلسی، 1404ق: ج1، ص32)، «زیبایی چهره، جمال ظاهری است و جمال و نیکویی خرد و اندیشه، سرمایه ی آراستگی باطن است.» 

خداوند انسان را به حب جمال مفطور نموده است؛ فلذا گرایش به زیبایی و جمال، از گرایشات و تمایلات فطری و مستحسن انسانی است و زیباپسندی از خواسته های طبیعی بوده و با سرشت انسان ممزوج است. از این رو، در همه ی جوامع و تمدن ها و بین همه فرهنگ ها، جلوه های زیبادوستی و جمال پرستی مشاهده می شود. زینت و آراستگی لباس و چهره سبب می شود، زیبایی های طبیعی رونق گرفته و با جلوه ی بیشتری بدرخشند. این امر در روابط بین زن و شوهر، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است. 

در سیره ی امامان معصوم(ع)، مشاهده می شود که ایشان برای نماز، زیارت مؤمنین، حضور در بعضی از مجالس مانند مجلس درس و برای همسران خویش، متناسب با زمان و مکان و شرایط، به آراستگی ظاهر و زینت جمال خود توجه می نمودند. امام حسن مجتبی(ع) در این رابطه می فرماید: «ان الله جمیل و یحب الجمال، فأتجمل لربی و هو یقول: خذوا زینتکم عند کل مسجد...» (کلینی، 1362: ج6، ص438)، «همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و من بدین جهت برای پروردگارم خود را آراسته می کنم و خداوند در این رابطه می فرماید که برای رفتن به هر مسجدی زینت کنید.» 

حضرت فاطمه (س) به عنوان زینت و استحباب، انگشتری به دست می کردند و از قول رسول خدا(ص) انگشتر را تبلیغ می فرمودند: «قالت فاطمه(س)، قال رسول الله(ص): من تختم بالعقیق لم یزل یری خیری» (حرعاملی، 1367: ج3، ص40)، «هرکس انگشتری عقیق به دست کند، همواره خیر می بیند.» 

سنت خداوند جمیل این است که در دایره ی خلقت، نقش و نگار هستی را با زیبایی ها زینت می نماید؛ چنان که می فرماید: «ولقد جعلنا فی السماء بروجاً و زیّناها للناظرین» (حجر، 16)، «و به یقین ما در آسمان برج هایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم.» 

قراینی در زندگی حضرت فاطمه (س) وجود دارد که نشان می دهد این بانوی بهشتی، سعی می نمودند در محیط خانه و خانواده، عطرآگین و آراسته باشند و موهبت زیبایی و جمال بی مثالی را که خداوند به ایشان ارزانی داشته بود، با زینت و تجمل، جلا و شکوهی دیگر بخشیده و آن را برای امیرالمؤمنین(ع) عرضه نمایند. در این جهت، حضرت زهرا (س) همیشه در نزد خود عطر نگه می داشتند. ام السلمه می گوید: «از ریحانه ی پیامبر(ص) عطر خواستم و گفتم: سرورم! آیا عطر و بوی خوشی نزد خویش دارید: ایشان فرمود: آری و بی درنگ شیشه ی عطری آورد و اندکی از آن را بر کف دستم ریخت. بوی خوشی از آن برخاست که هرگز به مشامم نرسیده بود.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص95) حضرت فاطمه(س) حتی در واپسین لحظات زندگیش به اسماء فرمود: «هاتی طیبی الذی اتطیب به» (اربلی، 1381: ج2، ص62)، «عطر مرا که همیشه خود را با آن عطرآگین می نمودم، بیاور ...» 

امیرمؤمنان(ع) در اشاره به آراستگی ظاهر و باطن فاطمه (س) می فرمود: «و لقد کنت انظر الیها، فتنکشف عنی الهمم و الاحزان» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص134)، «هرگاه به او می نگریستم، همه ی ناراحتی ها و غم هایم برطرف می شد.» 
ب صبر و بردباری 
صبر ملکه ای قلبی است که سبب می شود فرد بر تحمل مکروهات و سختی ها توانا شود. هرچه صدر، از وسعت بیشتر و ایمان از تعالی والاتری برخوردار باشد، صبر و بردباری نیز فزونی خواهد یافت. برگزیدگان خدا و خاصّان درگاه او، در طیّ چند روزی که در دنیا میهمان ضیافت ابتلائات خداوندند، به انواع سختی ها و انحای محنت ها و بلیّات آزمایش می شوند و این گوهر صبر و بردباری ایشان است که آن ها را در معبر عبور از سختی ها یاری می کند. 

وجود نازنین حضرت فاطمه (س) نیز، از آن جا که اخصّ عارفین و موحدین بود، از ابتدای دوره ی کودکی تا شهادت، همواره در معرض انواع ناملایمات و رنج ها قرار داشت. در زندگی فاطمه(س) نیز، صبر و بردباری ویژه ای وجود داشت. یکی از عناصر اصلی موفقیت در حیات خانوادگی، استفاده از کیمیای صبر است. در هر خانواده ای که عنصر صبر آسیب ببیند، بنای محبت و استحکام نیز آفت خواهد پذیرفت. نظر به زندگی حضرت فاطمه (س)، می تواند راهکارها و الگوهایی عملی برای بردباری در برابر مشکلات در محیط خانه و خانواده را فرا راه همه ی خانواده ها بگشاید. فاطمه (س) در سنین پایین با علی(ع) پیمان ازدواج بست و از میان خواستگاران متعدد، علی(ع) را با وجود فقر و تهی دستی ایشان برگزید. رئوس موارد صبر و شکیبایی حضرت فاطمه (س)، در حسن همسرداری و همراهی با علی(ع) را می توان در پنج محور زیر برشمرد: 

1 صبر و تحمل در برابر فقر علی(ع). 
2 تحمل سرزنش ها. 
3 تحمل سختی های کار منزل و خدمت خانه. 
4 شکیبایی و تحمل مشکلات فراوان در زمان غیبت های طولانی حضرت امیرالمؤمنین(ع) (در طول جنگ های صدر اسلام) 
5 شراکت در غم علی(ع) و تحمل رنج های او و مشارکت در صبوری وی. 
درباره ی صبر و شکیبایی حضرت(س) در برابر مشکلات، نمونه ها و شواهد تاریخی فراوانی در دست است. آن حضرت(س) مشکلات اقتصادی را تحمل می نمود و نزد کسی افشا نمی کرد؛ گاه رسول خدا(ص) مصرّانه از ایشان احوال پرسی می نمود، آن گاه ایشان به گوشه ای از آلامش اشاره می فرمود. روایت است، روزی در پاسخ پدر فرمود: «اصبحنا و لیس فی بیتنا شئ یذوقه ذائقی و انا لنحمدلله تعالی» (مجلسی، 1404ق: ج35، ص252)، «پدر جان، صبح کردیم، در حالی که در خانه ی ما چیزی نیست تا با آن رفع گرسنگی بنماییم و ما در هر حال خدای بزرگ را سپاسگزاریم.» 
آن حضرت(س) درباره ی اثاثیه و لوازم منزل خود و علی(ع)، با پدرش این گونه دردودل می نمود: «انی و ابن عمی ما لنا فراش الا جلد و کبش ننام علیه بالیل و یعلف علیه ناصحنا بالنهار»، «من و پسر عمویم هیچ فرشی نداریم؛ مگر یک پوست گوسفند که شب ها بر روی آن می خوابیم و روزها بر روی آن شتر خود را علف می دهیم.» رسول گرامی(ص) نیز پاسخ فرمودند: «اصبری... » (همان، ج14، ص197)، «صبر و تحمل داشته باش.»

فاطمه (س) به جهت انتخاب زندگی فقیرانه ی علی(ع)، مورد سرزنش فراوان قرار می گرفت؛ ولی در برابر این سرزنش ها صبر می فرمود. در روایتی از امام صادق (ع) از جابربن عبدالله انصاری نقل شده است که روزی رسول خدا(ص)، به خانه ی دخترش، فاطمه(س)، وارد شد و او را در حالتی دید که در نتیجه چشمان مبارکش پر از اشک گردید؛ زیرا لباس آن حضرت(س) بسیار نامناسب بود. زهرا(س) در آن حال از یک طرف مشغول آرد کردن جو و تهیه ی نان بود و از طرف دیگر به فرزندش شیر می داد. پیامبر(ص) پس از مشاهده ی آن حالت، به ایشان فرمود: دختر عزیزم، این گونه تلخی ها را در دنیا برای رسیدن به پاداش ها و شیرینی های اخروی پذیرا باش و صبر و بردباری را از دست نده و آن بانوی بزرگوار در پاسخ پدر فرمود: یا رسول الله! خدا را حمد می کنم در برابر نعمت هایش و شکر می کنم در برابر نعمتهایش.» (رک. ابن شهرآشوب، 1379: ج3، ص343) 



ج تشویق همسر به اتیان خیرات 
یکی دیگر از مواردی که می تواند سبب تحکیم بنیاد ازدواج شود، این است که زن و شوهر در راه اتیان خیرات، یار و مشوق هم باشند. به تعبیر دیگر، آن دو هم چون مسافرانی که در راه خیر با یکدیگر همسفر شده اند، همواره یکدیگر را به خوبی ها و کمالات تشویق نمایند؛ این امر اگر با شرایط و ضوابط انجام پذیرد، مؤثرترین تشویق محسوب می شود. 

از مواردی که تجلی عبودیت و تدبیر منزل فاطمه (س) را نشان می دهد، این است که ایشان همسر خود را در انجام امور خیر تشویق می فرمودند. این تشویق ها به صورت های مختلف و انحای گوناگون انجام می پذیرفت. 

این بانوی با عظمت، همسر زندگی اش را که پیشتازترین مرد میدان خیرات و حسنات بود، به خوبی درک می نمود و هرچند که علی(ع) احتیاجی به تشویق در انجام خیرات نداشت، لیکن کلمات دلنشین فاطمه (س)، وی را در راه استقامت بر انواع خیرات، دلگرمی می بخشید. حضرت فاطمه(س) با علی(ع) به گونه ای احترام آمیز سخن می گفت و او را به اطاعت و اظهار فضایل فرامی خواند؛ تا آن جا که علی(ع) درباره ی او می فرمود: «نعم العون علی طاعةالله...» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص133)، «فاطمه (س) بهترین یاور برای اطاعت پروردگار است» و نیز فاطمه (س) به علی(ع) می فرمود: «انی زوجتک اقدم امتی سلماً و اکثرهم علماً و اعظمهم حلماً...» (کراجکی، 1410ق: ص121)، «من با تو ازدواج کردم، در حالی که تو پیشتازترین فرد امت من در اسلام و عالم ترین آن ها بودی و در بردباری و حلم نیز والاترین فرد امتی» 

مسلم است که این گونه کلمات دلنشین از دلدار و دل آرام علی(ع)، ایشان را تا چه اندازه به بردباری، صبر و... فرامی خواند. فاطمه (س) تا اندازه ای با علی(ع) در خیرات و حسنات هماهنگ بود که علی(ع) وی را رکن خود خواند و بعد از وفات وی فرمود: «وقتی رسول الله(ص) از دنیا رفت، من یک رکن خود را از دست دادم و هنگامی که فاطمه(س) به شهادت رسید، دومین رکن خود را نیز از دست دادم.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص173) 



د حفظ مراتب حجاب 
رواج عفت عمومی، رعایت حجاب و حفظ حریم لازم در روابط زن و مرد، از دیگر عواملی است که نقش به سزایی را در حفظ بنیان خانواده از تزلزل و در نهایت فروپاشیدگی، ایفا می کند. چنان چه در جامعه ای، روابط و مرزهای توصیه شده در اسلام خلط شوند، حق و باطل درهم می آمیزد و در نهایت بنیاد خانواده ها مورد تهدید و خطر قرار می گیرد. 

حضرت فاطمه (س) به عمق اهمیت مسأله ی حجاب و عفاف و حفظ حریم در روابط با نامحرم آگاه بودند؛ تا آن جا که یکی از مهمترین پیام های فاطمی «حفظ حجاب، بهترین زینت زن» است: «از حضرت علی(ع) روایت شده است: روزی خدمت حضرت رسول(ص) نشسته بودیم؛ ایشان فرمود: بهترین زینت برای زنان چیست؟ هیچ کدام از اهل مجلس پاسخ ندادند و از هم متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و جریان سؤال پیامبر(ص) را برای او نقل کردم و در ضمن گفتم: هیچ کدام از ما به رسول الله(ص) پاسخ نگفت. حضرت فاطمه (س) فرمود: من جواب این سؤال را می دانم. بهترین زینت از برای زنان این است که هیچ مردی آنان را نبیند و آنان نیز هیچ مردی را نبینند. من به نزد رسول خدا(ص) برگشتم و گفتم: ای رسول خدا(ص)، بهترین زینت زن این است که هیچ مردی او را نبیند و او هم هیچ مردی را نبیند. حضرت (ص) فرمود: این جواب را از کجا آوردی؟ گفتم: این جواب فاطمه (س) است. حضرت(ص) فرمود: فاطمه به راستی پاره ای از وجود من است.» (رک. شیخ الاسلامی، 1377) 

عقیده ی حضرت فاطمه (س) در باب حجاب و تحفظ از بیگانه، دارای شرافت و عظمتی وصف ناشدنی و مرتبتی متعالی است. حضرت موسی بن جعفر(س) از پدران خویش و ایشان از حضرت علی(ع) چنین نقل کرده اند: «مردی نابینا از حضرت فاطمه (س) اجازه خواست که به خانه ی او وارد شود، حضرت فاطمه (س) خود را پوشانید. رسول خدا(ص) پرسید: چرا از او حجاب کردی؟ وی فرمود: اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم و علاوه بر این، این مرد نابینا بو را نیز استشمام می نماید.» (مجلسی،1404ق: ج43، ص91) 



ه‍‍ تقسیم کار در خانواده 
یکی از اصول لازم و ضروری خانواده ی موفق، تقسیم مناسب و منصفانه ی مسئولیت ها در خانه و خانواده است. پیوند مودّت و محبّتی که بین زن و مرد در خانواده به وجود می آید، در صورتی مستدام و مستحکم باقی می ماند که علت محدثه ی آن دوام یابد. علاقه و مودت میان زن و شوهر، علل و وجوه متفاوتی دارد. یکی از علل آن، این است که هر دو انسانند و این علاقمندی همنوع به همنوع، یکی از وجوه علاقه ی میان همسران است. بعد دیگر علاقمندی، در صورتی محقق می شود که زن و مرد، هر دو دارای روحیه ی دیانت و ایمان باشند؛ در این صورت، روحیه ی اخوت دینی نیز وجه دیگر علاقمندی زن و شوهر به یکدیگر را تشکیل می دهد. هرچه مشابهت و تفاهم روحی افراد بیشتر باشد، جاذبه ی تکوینی حب تشابه، مزید این عطوفت و مودت خواهد بود. از دیگر ابعاد محبت و مودت میان زن و شوهر این است که هر کدام از آن ها، پدر یا مادر فرزندان یکدیگرند و وجود فرزند و علقه ای که هر یک نسبت به وی دارند، می تواند عامل دیگری در استحکام بنیان خانواده باشد. امر مهم دیگری که سبب می شود بنیان خانواده تحکیم شود و علاقمندی زن و مرد به یکدیگر فزونی یابد، همکاری متقابل آن ها برای گرداندن امر معاش و فروعات آن است. این عامل هم چنان که می تواند یک عامل مثبت قلمداد شود، گاه نیز می تواند به عنوان یک عامل مخرب عمل کند. 

مطالعه و بررسی در زمینه ی آسیب شناسی خانواده، محرز می نماید که اگر تقسیم کار عادلانه و منصفانه ای در محیط خانه و خانواده برقرار نشود، خانواده از مرز تعادل خارج می شود و خروج از ثغور اعتدال، گامی به سوی ویرانی و تزلزل خانواده است. 

یکی از معیارهای تقسیم کار عادلانه این است که شئونات و ویژگی های مسلّم جسمی و روحی زن و مرد در این امر، مورد توجه و ملاحظه قرار گیرد. مسلم است که توجه به لطافت و ظرافت روحیه ی زن و شرافت امر ورع و تحفظ وی از اجنبی و حفظ مراتب بالای حجاب و عفاف، مقتضی است که وی بیشتر پذیرای امور داخلی محیط خانه و خانواده باشد و امور مربوط به خارج از محیط خانه، به مرد واگذار شود. 

البته باید در نظر داشت، این تقسیم کار، تقسیم اولیه ای برای احراز امر معاش است و همکاری مرد در داخل خانه می تواند تحت عناوین مثبت دیگری مورد تأکید واقع شود و هم چنین کار زن در خارج از خانه نیز، تحت شرایطی خاص و با رعایت ضوابطی ویژه، می تواند مورد مقبولیت قرار گیرد. 

تقسیم عادلانه کار در محیط خانواده، خود نمونه ای از رعایت عدالت اجتماعی در نهاد کوچکی از اجتماع است. یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده این است که تعیین مسئولیت ها، سبب تقسیم و تخفیف سنگینی بار تکالیف شود و این همکاری متقابل، موجبات تحکیم پیوند مودت بین زن و شوهر را فراهم آورد. 

نظر به زندگی فاطمه (س) نشان می دهد که این تقسیم کار در خانه ی ایشان به نحو احسن انجام گرفته بود. امام باقر(ع) فرموده اند: «حضرت فاطمه(ع)، کارهای منزل را با حضرت علی(ع)، این گونه تقسیم کردند که خمیرکردن آرد، نان پختن، تمیزکردن و جاروزدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و تهیه ی مواد اولیه غذایی را علی(ع) انجام دهد.» (دشتی، 1375: ص168) امام صادق(ع) نیز در این باره فرموده اند: «تقسیم کار با رهنمود رسول خدا(ص) انجام گرفت؛ وقتی آن حضرت(ص) بیان داشت که کارهای داخل منزل را فاطمه (س) و کارهای بیرون منزل را علی(ع) انجام دهد، فاطمه (س) با خوشحالی این گونه فرمود: «فلایعلم ما داخلنی من السّرور، بإکفائی رسول الله(ص) تحمل رقاب الرجال» (نوری طبرسی، 1401ق: ج13، ص48)، «جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.» 

ظرایف بیانات معصومانه ی فاطمه(س) در همه ی زمینه ها، می تواند ابوابی از معرفت را برای صاحبان دقت و تأمل بازنماید. ابراز خشنودی و مسرت دخت گرامی پیامبر(ص) از این تقسیم کار و ظرایف بیانات ایشان در این باره نشان دهنده ی این است که در این نوع تقسیم کار، به زن تحیّت و مرهمتی شده است. به بیان دیگر، سپردن مسئولیت و شغل خانه داری به زن و رفع تکلیف امور خارج از خانه از عهده وی، نوعی تکریم و ارزش برای وی محسوب می شود. 

اگر بنا باشد، با الگوپذیری از حضرت فاطمه (س) در باب تحکیم خانواده ، گام هایی برداشته شود، یکی از مهمترین گام ها با احترام نگریستن به شغل خانه داری و تربیت فرزند است که نوعی سرافرازی و مرحمت به زن را در پی خواهد داشت. 

مطلب دیگر آن که برخی می پندارند که همکاری مرد در انجام کارهای منزل رجحانی ندارد و به این بهانه، از یاری دادن همسر در کارهای منزل، تعلّل و مسامحه می ورزند؛ در حالی که روایات فراوانی وجود دارد که نشان می دهد امیرالمؤمنین(ع) هرگاه برایشان مقدور بود، فاطمه (س) را در انجام کارهای خانه یاری می رساندند. امام صادق(ع) می فرمایند: «کان امیرالمؤمنین یختطب و یستقی و یکنس و کانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز» (حرعاملی، 1367: ج12، ص24؛ ج14، ص164)، «جدم امیرالمؤمنین(ع) (در انجام کارهای خانه) هیزم جمع می کرد، آب می کشید و می آورد و خانه را جارو می زد و حضرت زهرا(س) نیز جوها را آرد می کرد و سپس خمیر می نمود و آن گاه نان می پخت.» 
کلمه ی «یکنس» در این عبارت نشان می دهد که حضرت امیر(ع) علاوه بر کارهای بیرون از منزل، در کارهای داخل خانه نیز با حضرت فاطمه (س) همیاری می فرمودند. در حدیثی دیگر وارد شده است: «روزی رسول خدا(ص) وارد خانه دخترش فاطمه (س) شد و مشاهده کرد که امیرالمؤمنین(ع) در کنار او نشسته و با او در آرد کردن نان کمک می کند، ایشان پس از سلام و تحیت فرمودند: کدام یک خسته ترید تا من جای او نشسته و به آرد کردن بپردازم؟ علی(ع) فرمود: یا رسول الله، دخترت فاطمه...» (مجلسی، 1404ق: ج42، ص50) در خانه ی حضرت فاطمه (س) علاوه بر آن که امور مربوط به خانواده، بین اعضای خانه تقسیم شده بود، کارهای منزل نیز بین حضرت فاطمه (س) و خادمه ی آن حضرت تقسیم شده بود. 
تأملی ژرف بر آن چه در این نوشتار از سیره و سنت دخت گرامی پیامبر (ص)، حضرت فاطمه زهرا (س) بیان شد، جلوه هایی از خانواده ای شایسته و به حق آرمانی را بر دیدگان صاحبان بینش می نماید و بالاخره نوشتار حاضر بر این مدّعاست که عالی ترین طریق وصول به کمال اندیشیدن، زیستن و سلوک آسمانی، تأسی به این افعال، اقوال و تقریرات است و البته مراد مذکور زمانی به نحو احسن و اکمل محقق خواهد شد که زمینه ی معرفت کامل به آداب و سنن «مکتب فاطمی (س)» فراهم آید و آن چه در این طریق، مشکل و مانع می نماید، عدم جامعیت تقریرات، روایات و اطلاعات لازم است. نوشتار مذکور، با پذیرش موانع موجود و قلّت روایات مربوط، بر آن بوده است تا حدّ مقدور، خطوط اساسی و راهگشای معرفت به اصول خانواده ی مطلوب و آرمانی را برای صاحبان تأمل، ترسیم نماید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۴:۰۱
حسین شبرنگی

به گفته اندیشمندان و جامعه شناسان یکی از مهمترین نهادهایی که در اجتماعی کردن کودکان و فرزندان نقش زیادی را ایفا می‌کند نهاد خانواده است.

بی شک وقوع طلاق و تزلزل بنیاد خانواده به عنوان مهمترین نهاد در اجتماعی کردن افراد باعث بروز مشکلات فراوانی در جامعه شده و شاهد وقوع برخی جرائم و بزهکاری‌ها خواهیم بود.

به همین دلیل با رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب‌های خانواده قوه قضائیه در همین خصوص مصاحبه‌ای انجام دادیم که در زیر می‌خوانید.


افزایش میزان طلاق به تدریج قبح اجتماعی و عرفی آن را کاهش داده

فریبا حاجی علی، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا و رئیس کار گروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه گفت: افزایش میزان طلاق به تدریج قبح اجتماعی و عرفی آن را کاهش داده و اعتماد اجتماعی را که از مولفه‏های مهم سرمایه اجتماعی است سلب می کند.

حاجی علی در پاسخ به پرسشی در مورد اهمیت و ضرورت تحلیل وضعیت خانواده و ضرورت بررسی علل و عوامل طلاق در ایران اظهار داشت: تنها تعریف موجود از خانواده در اسناد بالادستی، تعریفی است که در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی (جلسه 564 مورخ 7/ 4/ 1384 سند اهداف و اصول تشکیل خانواده و سیاست های تحکیم و تعالی آن) بیان شده که دارای اشکالاتی است و باید رفع شود تا به تعریفی واحد، رسمی و قانونی از خانواده دست یابیم.

حقیقت طلاق همان جدایی بین زوجین است که به اشکال مختلف در جامعه بروز می یابد

وی گفت: بدون ارائه یک تعریف استاندارد و چارچوب معرفتی پذیرفته شده در اسناد و قوانین، چیزی جز ابهام و اختلاف نظر و عدم درک درست حاصل نشده که ما را از یک ساختار روشن و علمی دور می‌کند؛ لذا تدوین و تصویب «منشور خانواده» به عنوان اصلی‌ترین سند نظام در این مقوله به منظور ترسیم منسجم، سیستماتیک و همه جانبه خانواده بر اساس موازین اسلامی لازم و ضروری می‌باشد.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه ادامه داد: تعریف موجود از مفهوم طلاق در متون فقهی و حقوقی تنها ناظر بر تشریفات و شکل ظاهری آن است؛ در حالیکه حقیقت طلاق همان جدایی بین زوجین است که به اشکال مختلف در جامعه بروز می یابد.

وی به مقوله « طلاق عاطفی » پرداخت و افزود: طلاق عاطفی از بارزترین مصادیق آن است که مغفول مانده است. همچنین شیوع پدیده «طلاق توافقی»، ضرورت توجه به فلسفه طلاق، علت تشریع آن در احکام اسلامی و نیز سیاست کلی و رویکرد قوانین اسلامی در جهت تأخیر طلاق و عدم سهولت آن، بازنگری در مجموعه قوانین و مقررات و تنظیم آیین دادرسی های ویژه در این زمینه را ایجاب نموده است.

حاجی علی افزود: به نظر می‌رسد انجام مطالعات بنیادی و میدانی در مورد طلاق و اشکال گوناگون موجود آن در جامعه،  بازنگری در قوانین مربوط به طلاق براساس موازین اسلامی و تأکید بر اجرایی شدن قانون حمایت از خانواده به ویژه مواد مربوط به « مراکز مشاوره خانواده » پیش از طلاق از اهمیت ویژه ای برخوردار است. 

عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا تصریح کرد: به منظور توجه به اصول کلی و ارزش های حاکم بر خانواده که برگرفته از منابع اصیل ، اعتقادات اسلامی، بیانات پیشوایان دینی و مقام عظمای ولایت است به عنوان ضوابط اساسی در تبیین چارچوب اصلی خانواده، استحکام بخشیدن به بنیان های آن و عامل تعالی و هدایت مسیر جامعه : 1- تدوین و تصویب و عملیاتی سازی « الگوی اسلامی ایرانی خانواده» 2-  نهادینه سازی ارزش های مندرج در «طرح جامع سبک زندگی اسلامی ایرانی 3- جلوگیری از ترویج پدیده طلاق و ممانعت از شکستن قبح عرفی آن پیشنهاد می شود.

وی گفت: عدم نیازسنجی و اولویت بخشی به موضوع خانواده در حوزه های مهمی چون سیاستگذاری و برنامه ریزی های کلان، قانونگذاری، اجرای مصوبات، نظام سازی، ارزیابی عملکردی، تأمین منابع مالی و انسانی در مواردی موجب تضعیف خانواده و بروز آسیبهای جدی بر نهاد خانواده شده است.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه تصریح کرد: به منظور پیشگیری از این آسیب ها، تدوین، تصویب و اجرایی سازی  «پیوست خانواده » به منظور استانداردسازی «خانواده محوری» در کلیه شئون جامعه، تشکیل نهاد فرا قوه ای  « مرکز عالی خانواده» به منظور هم افزایی قوای سه گانه و سایر مراجع فعال در حوزه خانواده ، مهندسی و مدیریت راهبردی نظام خانواده در ایران (نقشه راه خانواده اسلامی) قابل طرح و بررسی دقیق و جدی است.

حاجی علی افزود: در تبیین و ریشه یابی بسیاری از آسیب ها، به چرخه متعاملی از ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، تربیتی، عاطفی و ... برخورد می کنیم که نهاد خانواده در محور و کانون آن قرار داشته و گسیختگی و عدم انسجام این نهاد عامل بسیاری از آسیب ها در ابعاد مختلف تشخیص داده می شود.

این استاد دانشگاه ادامه داد: باید به این حقیقت اذعان داشت در حوزه آسیب ها محوریت با خانواده بوده و  «اساس و ریشه همه آسیب ها در جامعه، تزلزل بنیان خانواده بوده و استحکام خانواده راهکار اصلی دفع همه آسیب های اجتماعی است».

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه در مورد شاخص های ارزیابی حوزه خانواده اظهار داشت: در جهت شناسایی وضعیت موجود در حوزه خانواده لازم است ابعاد و قلمروهای مختلف مرتبط با آن را در نظر گرفت تا با شناسایی وضع موجود خانواده در زمینه‏های مختلف به ریشه یابی و تحلیل علل و عوامل آسیب های خانواده و به ویژه طلاق و سپس به تدوین و تنظیم راهبردها و برنامه‏های عملیاتی برای رسیدن به وضع مطلوب خانواده اقدام نمود.

حاجی علی گفت: در بررسی موضوع، تعیین شاخص‏ها و زیر شاخص‏های مربوطه در ابعاد و حوزه های ارائه شده ( وضعیت فرهنگی - هنری، وضعیت اجتماعی، وضعیت اقتصادی و معیشتی، وضعیت حقوقی و قضایی و ...  ) که ناظر به هدف کلان و اهداف راهبردی می باشد، اولین مرحله و اساسی ترین گام بوده و بدون بیان این موازین تحلیل وضعیت معنا پیدا نمی‏کند.

وی ادامه داد: بر اساس نتایج هر حوزه و اعتباربخشی شاخص ها و زیرشاخص ها، نقاط قوت و ضعف ، فرصت ها و تهدیدها، چالش ها و توانمندی ها استخراج می گردد؛ سطوح شاخص های حوزه خانواده عبارتند از : شاخص های کلی (اهداف)، معرف ها(ابعاد)، مؤلفه ها (مفاهیم)، سنجه (نماگر) ، گویه (ابزار سنجش).

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه در پاسخ به این سئوال که طراحی الگوی حوزه خانواده چقدر در این تحلیل موثر است، گفت: در توصیف و تحلیل خانواده ، اگر مدل ارگانیک و فرایند تحولات خانواده را مبنا قرار دهیم و این شیوه را منطبق بر مراحل تکوین خانواده تعریف کنیم به واقعیت موجود نزدیک تر و روشی کارآمد خواهد بود.

حاجی علی گفت: بررسی آسیب های خانواده را در مراحلی به ترتیب ذیل است: 1- تشکیل خانواده (پیشگیری از آسیب های ازدواج)، 2- تحکیم و تقویت خانواده (کنترل و کاهش طلاق و انحلال خانواده) ، 3- تعالی و تکامل خانواده (پیشگیری از تضعیف کارکردهای مطلوب و ایده آل خانواده)

استاد دانشگاه الزهرا درباره آمار و وضعیت خانواده ایرانی با توجه به شاخص طلاق و ازدواج بیان داشت: از سال 1357 تا 1363 افزایش اندکی در ازدواج نسبت به طلاق مشاهده می‏شود.  از سال 1367 ازدواج نسبت به طلاق افزایش می‏یابد به گونه‏ای که در دهه 1370 فاصله ازدواج به طلاق بیشتر می‏گردد و در سال1380 دوباره با هم تلاقی می‏یابند.

وی ادامه داد: از سال 1380به بعد طلاق از ازدواج پیشی می‏گیرد به نحوی که تعداد طلاق در 1385 نسبت به 1347 تقریباً 6 برابر اما ازدواج‏ها تقریباً 5 برابر شده است.

حاجی علی افزود: نسبت رشد جمعیت، ازدواج و طلاق در 35 سال اخیر با توجه به تغییرات پیش رو، میزان طلاق در سال‏های آینده، به دلیل ساختار سنی جمعیت و خیل عظیم متولدین بعد از انقلاب که در سنین ازدواج هستند، روند رو به رشدی خواهد داشت.

 رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه تصریح کرد: آمارها نشان می دهد همواره رشد جمعیت و ازدواج به صورت مثبت بوده اما ازدواج سرعت رشد بیشتری را نشان داده است. این سرعت به ویژه در سال‏های 80 و 85 بیشتر هم شده است و برای اولین بار حداقل در سه دهه اخیر نسبت رشد طلاق از نسبت رشد ازدواج پیش افتاده است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: نسبت طلاق به جمعیت همانطور که در نمودار مشاهده می‏شود میزان طلاق نسبت به جمعیت در سال‏های 1360 و 1365 افزایش و در سال‏های 1370 و 1375 کاهش می‏یابد. در سال‏های 1370 و 1375 این نسبت کاهش کمی داشته که دلیل آن علاوه بر رشد جمعیت، ثبات در آمار ازدواج و در نتیجه طلاق بوده است. همچنین از سال 1380 و به بعد این میزان روند صعودی می‏یابد.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه گفت: درصد متقاضیان طلاق بر حسب جنسیت : زنان: 48 درصد – مردان: 23 درصد – طلاق توافقی :29  درصد است.

وی گفت: با عنایت به آمارهای موجود که عمدتاً توصیف کننده ابعاد کمی تحولات نهاد خانواده به ویژه روند ازدواج و طلاق طی سالهای اخیر ( بدون در نظر گرفتن شاخص ها و متغیر های توصیف کننده ویژگیهای کیفی خانواده از آن جمله میزان طلاق های عاطفی ) می باشد وجود بحران جدی در روند تشکیل خانواده و تداوم زندگی زناشویی افراد آن؛ خاصه در استانهای تهران ، البرز و قم مشهود است ؛ لذا برنامه ریزی و اقدام  جدی در دو محور ساماندهی ازدواج جوانان و کاهش و کنترل آمار طلاق با اولویت مناطق بحرانی ضروری می باشد.

حاجی علی در پاسخ به پرسشی در مورد نقاط قوت تشکیل خانواده (ازدواج) اظهار داشت: قداست نهاد خانواده و بی بدیل بودن آن در جامعه ایرانی ، افزایش آگاهی نسبی جوانان و خانواده ها در مسائل زناشویی و جنسی، وجود زمینه مناسب برای انتقال تجربیات زندگی از سوی والدین به فرزندان و مشارکت خانواده ها در تامین نیازهای اقتصادی و مادی زوجهای جوان به هنگام ازدواج نقاط قوت است.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه در مورد نقاط قوت مورد نیاز   برای تحکیم خانواده گفت: پایبندی به مذهب و اعتقادات دینی در زنان و خانواده ها، بالا بودن روحیه احسان و ایثار در زنان کشور، افزایش گرایش خانواده ها به استفاده از مشاوره در مسایل مختلف زندگی، تعهد زنان ایرانی و مسلمان در حفظ عفت و پاکدامنی، همت مردان جامعه برای حفظ خانواده از این موارد مورد نیاز است. 

وی ادامه داد: وجود سرمایه های اجتماعی با ارزشی همچون ارتباطات فامیلی و شبکه های خویشاوندی، بالا بودن روحیه پشتکار و روحیه فعالیت زنان در امور اجتماعی و افزایش روزافزون اعتماد به نفس و توانایی مقابله با مشکلات در زنان و خانواده نیز از این جمله اند.

عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا افزود: بالا بودن باور عمومی زنان و خانواده نسبت به عواقب آسیب های اجتماعی، حساس شدن مردم نسبت به آسیب های اجتماعی به ویژه در خصوص زنان و دختران، وجود اعتماد ، اتکا، تشریک مساعی و همکاری متقابل بین اعضای خانواده با یکدیگر از جمله این موارد هستند.

وی درباره وجود نقاط قوت در  تعالی خانواده ایرانی اظهار داشت: کمک به جامعه پذیری فرزندان، فرهنگ احترام به پدر و مادر و قدر شناسی و حفظ کرامت سالمندان و حمایت از آنها از این جمله اند.

حاجی علی به ویژگی های جمعیتی اشاره داشت و این موارد را شامل: افزایش تحصیلات و آگاهی‌های زنان و مادران، جوان بودن جمعیت فعال کشور، افزایش نرخ امید به زندگی و کاهش مرگ و میر مادران دانست.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه به نقاط ضعف و تهدیدها نسبت به خانواده ایرانی برای  تشکیل خانواده(ازدواج) پرداخت و گفت: ضعف مسئولیت پذیری جوانان برای ورود به عرصه زندگی، ضعف کمی و کیفی آموزشهای قبل و بعد از ازدواج، نامتناسب بودن آموزشهای مهارت زندگی  و مشاوره های خانوادگی با فرهنگ دینی و بومی ایران از جمله آنهاست.

وی ادامه داد: تغییر الگوی مصرف و گرایش بیشتر خانواده ها به مصرف گرایی تجمل گرایی، عدم رعایت مراودات شرعی در جامعه، پایین آمدن ضریب تحمل و گذشت جوانان در فهم و درک یکدیگر و عدم آگاهی خانواده در برقراری درست مناسبات سالم نسبت به ازدواج فرزندان نیز از این موارد است.

عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا افزود: کمرنگ شدن ملاک های حقیقی ازدواج نزد جوانان و تفوق ملاک های غیرواقعی هم در این دسته جای دارد.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه در ادامه به عوامل منجر به ضعف بنیانهای تحکیم خانواده اشاره کرد و گفت:کم شدن میزان حضور مادران در خانواده، کم توجهی به آرامش روانی زن در خانواده و انتظار یک سویه از او  بعنوان تنها عامل آرامش وجود خلاء ها و کاستیها در دستیابی زنان به حقوق شرعی و قانون از این عواملند.

وی ادامه داد: فقر فرهنگی و عدم آگاهی در مورد تبعات خشونت و پیشگیری از آن نزد زنان، پایین بودن میزان و گستره آموزش ها و اطلاعات حقوقی زنان و خانواده، امتناع برخی مردان در پرداخت نفقه به همسران؛ همچنین ضعف مهارتهای لازم در رویارویی با پدیده تفاوت نسلی در والدین در این زمینه نقش دارند.

حاجی علی ادامه داد: کاهش صله ارحام و روابط بین نسلی خانواده ها، فقدان الگوی مناسب برای مشارکت اجتماعی بانوان متناسب با شان و منزلت زن، نبودن فرهنگ لازم برای مراجعه مستمر و فوری به مراکز حمایتی از این دسته اند.

وی تقدم برنامه های حمایتی بر برنامه های توانمندسازی خانواده، آشنا نبودن خانواده ها در برقراری مناسبات درست با فرزند آسیب دیده، آشنا نبودن زوجین با مهارتهای زندگی، به ویژه مهارتهای ارتباطی و حقوق و تکالیف یکدیگر و ضعیف شدن میزان پایبندی برخی خانواده ها به آموزه های دینی از عوامل منجربه ضعف بنیاد خانواده دانست.

عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا به عوامل منجر به ضعف در تعالی خانواده ایرانی اشاره کرد و گفت: کاهش نقش های تربیتی خانواده، کم رنگ شدن نقش جامعه پذیری غیر رسمی و واگذاری آن به نهادهای خصوصی و  دولتی و کم رنگ شدن نقش سرپرستی اقتصادی مردان در خانواده نیز در این حوزه جای دارند.

وی ادامه داد: ضعف آگاهی، نظارت و مدیریت والدین نسبت به  فن آوری اطلاعات در خانواده، پایین بودن توانایی و مهارت والدین در حل مشکلات فی مابین، سخت گیری و خشونت بی رویه والدین نسبت به فرزندان خاطی و تبعیض بین فرزندان پسر و دختر از جمله این مواردند.

حاجی علی افزود: وجود بی تفاوتی و بی مسئولیتی در برخی مردان در قبال خانواده و  تربیت فرزندانو بی دقتی خانواده در نظارت بر روابط فرزندان در خارج از خانواده  به ویژه از دوران نوجوانی از عوامل منجر به ضعف هستند.

 رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه تصریح کرد: ویژگی های جمعیتی شامل افزایش سن ازدواج و کاهش باروری و کوچک شدن بعد خانوار نیز از این جمله اند.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه در مورد مهمترین عوامل شیوع طلاق در ایران گفت: بر اساس تحقیق ملی انجام شده 5 علل اصلی درخواست طلاق از بین 36 علت بر طبق پرونده‏های مختومه ، اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بی‏علاقگی و سوء ظن به همسر گزارش شده اند.

وی گفت: در کنار علل فوق به ترتیب عواملی همچون درآمد ناکافی جهت اداره زندگی، بیماریها و اختلالات روانی همسر، عدم تمکین، خشونت روانی، ازدواج تحمیلی، بیکاری همسر، اختلافات فرهنگی، ازدواج مجدد زوج، ارتباطات نامشروع همسر، تفاوت سنی، انحرافات جنسی یکی از زوجین و اختلالات جنسی از علل دیگر درخواست طلاق در تحقیق فوق شناخته شده اند.

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه ادامه داد: از نظر نخبگان و کارشناسان مسائل خانواده، عوامل طلاق به فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی (قانونی)، فردی تقسیم می شوند.

وی اولویت هر کدام از موارد مطروحه را به شرح ذیل عنوان کرد:

1)عوامل فرهنگی : فاصله گرفتن از ارزش های دینی و قرآنی ،

2)عوامل اجتماعی : عدم آموزش مهارت های لازم برای زندگی خانوادگی

3)عوامل قضایی و حقوقی : ضعف شوراهای حل اختلاف و حکمیت،4) عوامل اقتصادی : عدم اشتغال ثابت و بیکاری ،

5)عوامل فردی و رفتاری : عدم بلوغ اجتماعی – فکری زوجین

رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه درباره مهمترین پیامدهای طلاق تصریح کرد: به تبع افزایش آمار طلاق در کشور و ادامه روند فعلی مشکلاتی را برای خانواده و اجتماع به همراه خواهد داشت.

وی ادامه داد: می‏توان به مواردی همچون افزایش تعداد خانوارهای با سرپرست زن که درصد بالایی از آنان گرفتار مشکلات اقتصادی می‏باشند ، اشتغال زنان در بخش‏های غیررسمی و بی‏ثبات و دون از شأن، افسردگی و اختلالات شخصیتی در بین فرزندان طلاق و زنان مطلقه و کم شدن ازدواج دختران طلاق و افت تحصیلی فرزندان،  افزایش سایر آسیب‏های اجتماعی همچون روسپیگری ، اعتیاد، تکدی گری ، کودکان خیابانی، فرار از منزل، خودکشی، قاچاق زنان و دختران، و... اشاره نمود.

حاجی علی خاطرنشان کرد: پیامد بسیار مهم دیگر این است که افزایش میزان طلاق به تدریج قبح اجتماعی و عرفی آن را کاهش داده و اعتماد اجتماعی را که از مولفه‏های مهم سرمایه اجتماعی است سلب می کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۹
حسین شبرنگی